بيان فضيلت ذكر مرگ به هر گونه كه باشد - ذکر مرگ و آنچه پس از آن است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ذکر مرگ و آنچه پس از آن است - نسخه متنی

محسن فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان فضيلت ذكر مرگ به هر گونه كه باشد

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرموده است: «مرگ را كه ويران كننده لذتهاست زياد ياد كنيد(496)»، يعنى لذتهاى خود را با ذكر آن منغص كنيد، گرايش شما به آنها منقطع شود و به خدا رو آوريد و نيز فرموده است: «اگر آنچه را شما از مرگ مىدانيد حيوانات بدانند روغن از آنها نخواهيد خورد (497)» عايشه گفته است: اى پيامبر خدا آيا كسى با شهيدان محشور مىشود؟ فرمود: «آرى آن مرگ را در شبانه روز بيست بار ياد كند»(498)؛ و سبب اين همه فضيلت آن است كه ذكر مرگ موجب دورى از سراى غرور و آمادگى براى آخرت است، چنان كه غفلت از ياد مرگ باعث فرو رفتن در شهوتهاى دنياست.

پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرموده است: «مرگ تحفه مؤمن است» (499) و اين را بدان سبب فرموده كه دنيا زندان مومن است زيرا پيوسته از رنجى كه نفسش به او مىدهد و رياضتى كه در برابر شهوتهايش مىكشد و مبارزه اى كه با شيطان مىكند در رنج و عذاب است و مرگ آزادى او از اين عذابهاست و اين آزادى تحفه اى نسبت به اوست.

و نيز فرموده است: «مرگ كفاره هر مسلمان است (500)» مراد از اين مسلمان كسى است كه به حقيقت مؤمن صادق باشد آن كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند و به اخلاق مؤمنان آراسته و از گناهان جز صغاير پيراسته باشد؛ لذا مرگ او را پاكيزه مىكند و در صورت دورى جستن از كباير و اداى واجبات مرگ كفاره او خواهد بود عطاء خراسانى گفه است: پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله از مجلسى گذر كرد كه خنده در آن بالا گرفته بود، پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «مجلس خود را با ياد منغص كننده لذتها بياميزيد»؛ عرض كردند منغص كننده لذتها چيست فرمود: «مرگ (501).»

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرموده است: «مرگ را زياد ياد كنيد چه آن گناهان را مىزدايد و به دنيا بى ميل مىگرداند(502)»؛ و نيز فرموده است: «مرگ موعظه كننده اى كافى است»(503)

پيامبر صلّى الله عليه وآله به مسجد درآمد گروهى را ديد كه سخن مىگويند و مىخندند، فرمود: «مرگ را ياد كنيد، بدانيد به آن كه جان من در دست اوست سوگند كه اگر آنچه را من مىدانم مىدانستيد كم مىخنديد و زياد مىگريستيد(504)»

در نزد پيامبر صلّى الله عليه وآله از مردى ياد كردند و زياد او را ستودند: فرمود: «رفيق شما با ياد مرگ چگونه است؟» عرض كردند: نشنيده ايم كه مرگ را ياد كند، فرمود: «رفيق شما داراى موقعيتى نيست كه مىگوييد (505).»

از آن حضرت پرسيدند: اى پيامبر خدا زيركترين و گراميترين مردم كيست فرمود: «آن كه مرگ را بيشتر ياد كند و آمادگى او براى آن سخت تر باشد، زيركان آن هايند آنان شرف دنيا و كرامت آخرت را به چنگ آورده اند(506).»

مى گويم: از طريق خاصه (شيعه) كافى از ابى عبيده روايت شده كه گفته است: «به امام باقر عليه السلام عرض كردم: به من چيزى بفرماى كه از آن سود برم، فرمود: اى ابا عبيده زياد مرگ را ياد كن چه هر انسانى آن را بسيار ياد كند نسبت به دنيا بى رغبت مىشود(507).»

از ابى بصير نقل شده كه گفته است: به ابى عبدالله (عليه السلام) از وسواس شكايت كردم: فرمود: «ابى ابا محمد به ياد آورد كه پيوندهايت در گور گسسته مىشود؛ دوستانت هنگامى كه تو را به خاك سپردند از نزد تو باز مىگردند؛ آنچه در سرت دارى از سوراخهاى بينى تو سرازير مىشود، و كرمها گوشت بدنت را مىخورند هرگاه اينها را به ياد آورى آنچه از آن شكايت دارى فراموشت خواهد شد ابو بصير گفته است: به خدا سوگند من اينها را به ياد نياوردم جز اين كه آنچه از غمهاى دنيا دچار بودم فراموشم (508) شد»

از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «كسى كه كفنش با او در خانه اش باشد در جرگه غافلان ثبت نمى شود و هر زمان به آن نظر كند ماءجور خواهد بود(509)»

و نيز فرموده است: «هيچ اهل خانه شهرى و بيابانى نيست جز اين كه فرشته مرگ روزى پنج بار آنان را مورد دقت و بررسى قرار مىدهد(510).»

و نيز: «هرگاه جنازه اى را حمل كنى چنان باش كه گويا تويى كه حمل مىشوى، و گويا از خدا خواسته اى كه تو را به دنيا باز گرداند و اجابت فرموده است، پس بنگر چگونه عمل را از سر مىگيرى؛ سپس فرمود: شگفتا از قومى كه اول تا آخر آنها زندانى مىباشند آنگاه در ميان آنها بانگ رحيل داده مىشود و آنها بازى مىكنند»(511)

و نيز از آن حضرت روايت شده كه: «اميرمؤمنان (عليه السلام) فرموده است: كسى كه فردا را از عمر خود بشمارد مرگ را در جايگاه حقيقى خود قرار نداده است.»

و نيز از آن حضرت نقل شده كه اميرمؤمنان (عليه السلام) فرموده است: «هيچ بنده اى آرزويش را طولانى نمى كند جز اين كه عملش را بد مىكند»؛ و نيز فرمود؛ «اگر بنده اجلش را ببيند و شتاب آن را به سوى خود مشاهد كند تلاش خود را در طلب دنيا دشمن خواهد داشت (512).» از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه از پيامبر صلّى الله عليه وآله پرسيدند؛ كدام يك از مومنان زير كتر است، فرمود: «آن كه بيشتر از همه مرگ را ياد كند و آمادگى اش براى آن شديدتر باشد(513).»

در مصباح الشريعه (514) از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «ياد مرگ شهوتها را در نفس مىميراند و ريشه هاى غفلت را قطع مىكند، و دل را به وعده هاى خدا وقت مىدهد، طبع را رقت مىبخشد، خواهشهاى بزرگ نفسانى را درهم مىشكند، آتش حرص را خاموش مىكند و دنيا را پست و حقير مىگرداند» اين معناى گفتار پيامبر است كه فرموده است: «يك ساعت تفكر بهتر از يك سال عبادت است»؛ ليكن اين زمان محقق مىشود كه آدمى رشته علايق خود را به دنيا سست و پيوند خود را با آخرت محكم كند چه نزول رحمت الهى بر چنين كسى كه پيوسته در ياد مرگ است قطع نخواهد شد و كسى كه از مرگ و بيچارگى و ناتوانى سخت خود در برابر آن، و طول اقامت در قبر، و سرگردانى در قيامت عبرت نگيرد خيرى در او نيست پيامبر صلّى الله عليه وآله فرموده است: «ويران كنده لذتها را زياد ياد كنيد»؛ عرض كردند: اى پيامبر خدا آن چيست فرمود: «آن مرگ است، هيچ بنده اى براستى آن را ياد نمى كند جز اين كه اگر در فراخى است دنيا بر او تنگ و اگر در شدت و سختى است دنيا بر او فراخ مىشود» مرگ نخستين منزلگاه از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنياست؛ خوشا به حال آن كه به هنگام فرود آمدن در نخستين مزنلگاه مورد اكرام واقع گردد و در آخرين منزل نيكو مشايعت شود مرگ نزديكترين چيزها به فرزند آدم است ليكن او آن را دورترين مىپندارد چقدر انسان نسبت به نفس خود گستاخ است، وچقدر از حيث خلقت ضعيف مىباشد در مرگ نجات مخلصان و هلاك مجرمان است به همين سب كسى كه مشتاق مرگ است بدان اشتياق مىورزد و كسى كه آن را ناخوش مىشمارد از آن كراهت دارد پيامب ر صلّى الله عليه وآله فرموده است: «كسى كه دوستدار لقاى خداوند است خداوند نيز لقاى او را دوست مىدارد، و آن كه لقاى خداوند را خوش ندارد خداوند نيز لقاى او را كراهت دارد»

غزالى مىگويد: ربيع بن خثيم در خانه اش قبرى كنده بود و هر روز چند بار در آن مىخوابيد تا پيوسته در ياد مرگ باشد و مىگفت: اگر دلم ساعتى از ياد مرگ فارغ باشد تباه مىشود، و نيز مىگفت: مؤمن هيچ غايبى را انتظار نمى كشد كه از مرگ برايش بهتر باشد.

/ 43