چگونگى صراط - ذکر مرگ و آنچه پس از آن است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ذکر مرگ و آنچه پس از آن است - نسخه متنی

محسن فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چگونگى صراط

پس از اينهول و هراسها در اين گفتار خداوند بينديش كه فرموده است: يوم نحشر المتقين الى الرحمان و فدا و نسوق المجرمين الى جهنم وردا(771)؛ و نيز؛ فاهدوهم الى صراط الجحيم وقفو انهم مسؤلون (772) بنابراين مردم پس از اين مواقف هولناك به سوى صراط رانده مىشوند، و آن پلى است كه بر روى جهنم كشيده شدهت از شمشير تيزتر و از موى باريكتر است، كسى كه در اين جهان بر راه راست بوده و از صراط مستقيم منحرف نشده است عبور از صراط آخرت براى او آسان است و نجات مىيابد و كسى كه در اين دنيا از راه راست منحرف شود و در آن استقامت نورزد و پشت خود را به گناه گرانبار كند در همان گام نخستين از صراط مىلغزد و به دزخ مىافتد لذا اكنون بينديش كه چه بيم و هراسى به دلت خواهد رسيد هنگامى كه صراط و باريكى آن را مشاهده كنى و چشمت بر سياهى جهن ك در زير آن است بيفتد سپس بانگ نفس بر آوردن و شعله ور شدن دوزخ مىافتد لذا اكنون بينديش كه چه بيم و هراسى به دلت خواهد رسيد هنگامى كه صراط و باريكى آن را مشاهده كنى و چشمت بر سياهى جهنم كه در زير آن است بيفتد سپس بانگ نفس بر آوردن و شعله ور شدن دوزخ به گشوت رسيد، و تو را مكلف كنند كه با وجود ضعف حال و تپش دل و لرزش پاها و بار سنگين گناهان كه بر پشت توست و مانع حركت بر روى زمين هموار است چه رسد به حدت و تيزى صراط از روى آن بگذرى و چگونه خواهى بود هرگاه يك پاى خود را بر روى آن بگذارى و تيزى آن را احساس كنى و ناچار باشى كه پاى ديگر را نيز از زمين بردارى، و در جلو خود مردمانى را مشاهده كنى كه مىلغزند و به زير مىافتند، و گماشتگان دوزخ آنها را با چنگك و چنگال مىگيرند: و به گونه اى كه پاهايشان در هوا و سرهايشان رو به آتش است در دوزخ سرنگون مىشوند و آن چه منظرى زشت و نردبانى سخت و گذرگاهى تنگ است.

بنابر اين به حال خود بينديش كه تو بايد از اين صراط بگذرى و به سوى آن بالا روى در حال يكه پشت تو از گناه گرانبار است و هرگاه به چپ و راست خود بنگرى مىبينى كه مردم در پى هم در آتش مىافتند، و در اين حال پيامبر صلّى الله عليه وآله مىگويد: «اى پروردگار من سالمت بدار، سالمت بدار» و بر اث ركثرت لغزش خلايق از صراط ضحبه ها ويل و ثبور (اى واى، هلاكت) از قعر جهنم به سوى تو بلند است و چگونه خواهى بود اگر پايت بلغزد و پشيمانى تو سودى نداشته باشد و فرايد اى واى بر من بلند كنى و بگويى اين همان است كه از آن بيمناك بودم، اى كاش براى حيات خود عمل نيكى از پيش مىفرستادم، اى كاش راه پيامبر را اتخاذ مىكردم، اى واى كاش فلان را به دوستى نمى گرفتم، اى كاش خاك مىبودم، اى كاش بكلى فراموش شده بودم، اى كاش مادرم مرا نزاييده بود، و در همين حال آتش تو را مىربايد و نعوذبالله منادى ندا مىكند: اخسئوافيها و لا تكلمون (773)، و راهى براى فرياد و ناله و تنفس و استغاثه باقى نماند پس اكنون عقل خويش را در برابر اين خطرهايى كه در پيش رو دارى چگونه مىبينى، اگر هب انيها ايمان دراى ليكن غفلت مىورزى و در فراهم كردن كافران طولانى خواهد بود و اگر به آنها ايمان دارى ليكن غفلت مىروزى و در فراهم كردن امادگى براى آن سستى مىكنى چقدر بى پروا و سركشى، و چه سودى خواهد داشت ايمانت اگر تو را وا ندارد كه با اداى طاعات و ترك معاصى براى جلب رضاى خداوند بكوشى بى شك اگر در پيش روى خود جز هول صاط و اضطراب دل از خطر گذر از آن را نداشته باشى هر چند از آن سالم بمانى اين هول و هراس تو را بس خواهد بود پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرموده است: «صراط بر روى جهنم نصب شده است و من نخستين پيامبررى هستم كه امتش را از آن عبور خواهد داد، و در آن روز جز پيامبران كسى سخن نمى گويد، و سخن آنان اللهم سلم سلم است، يعنى سلامت بدار، سالمت بدار، و در جهنم چنگكهايى مانند خار سعدان است، آيا خار سعدان را ديده ايد؟» رعض كردند: ارى اى پيامبر خدا، فرمود: «آنهامانند خار سعدانند جز اين كه بزرگى آنها را كسى جز خدا نمى داند، اين چنگكها مردم را به سبب اعمالشان مىربايند، برخى به سبب كردارشان هلاك مىشوند و بعضى مانند شخص مصروع به زمين مىافتند، سپس نجات مىيابند»(774)

ابو سعيد خدرى گفته است: پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «مردم از روى پل جهنم مىگذرند در حالى كه بر آن خارها و چنگكها و چنگالهاى است كه از چپ و راست آنها را مىربايند، و در دو سوى آن فرشتگانى است كه مىگويند: بارالها سلامت بدار، سالمت بدار، برخى از مردم، مانند برق، بعضى مانند باد، دسته اى همچون اسب تكاور از صراط مىگذرند، گروهى مىدوند، جمعى مىروند، برخى مانند كودكان و بعضى مانند خزندگان از آن مىگذرند اما دوزخيانى كه اهل آنند نه مىميرند و نه زنده مىشوند اما گروهى از مردم كه به گناهان و خطاهاى خود گرفتارند مىسوزند و زغال مىشوند سپس اجازه شفاعت داده مىشود»(775) (تا آخر حديث).

از ابن مسعود نقل شده كه پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرموده است: «خداوند گذشتگان و ايندگان را در روز مشخصى در يك ايستاده جمع مىكند در حالى كه چهل سال چشمانشان را به سوى آسمان گشوده اند و منتظر حكم داورى هستند حديث را تا ذكر سجود ادامه داده و گفته است سپس مىگويند: سرهايتان را بلند كنيد، سرهاى خود را بلند مىكنند پس به اندازه اعمالشان به آنها نور داده مىشود، نور بعضى به اندازه كوهى عظيم است كه پيشاپيش او حركت مىكند، نور برخى كوچكتر از آن، نور دسته اى به اندازه درخت خرماست كه در سمت راست اوست و به گروهى نورى كمتر ازآن عطا مىشود تا آن جا كه آخرين آنها كسى است كه به اندازه ابهام پايش به او نور داده شده است به طورى كه ره بار كه روشن مىشود قدم پيش مىگذارد و چون خاموش شود مىايستد سپس عبور مردم از صراط ذكر مىكندكه به اندازه نور آنهاست چنان كه يكى همچون بر هم زدن چشم، يكى مانند برق جهنده، يكى مانند حركت بار، يكى مانند در افتادن ستارگان، يكى مانند دويدن اسب، يكى مانند دويدن مرد از آن عبور مىكنند و آن كه به اندازه انگشت ابهام پايش به او نور داده شده بر روى و دستها و پاهايش مىخزند، يك دست ديگر را آويزان مىكند، يك پا را مىكشد و پاى ديگرش را آويزان مىكند و اتش اطراف او را مىگيرد و پيوسته به همين گونه است تا خلاصى يابد، هنگامى كه خلاص وشد مىايستد و مىگويد: حمد خدا را چيزى به من داد كه به كسى نداده است چه پس از آن كه جهنم را ديدم مرا از آن نجات داد سپس او را به سوى حوص كه نزديك در بهشت است مىبرند تا در آن شستشو كند»(776).

مى گويم: از طريق خاصه (شيعه) كلينى و صدوق از ابى جعفر امام باقر عليه السلام روايت كرده اند كه فرموده است: «وقتى كه ايه: وجى ء يومئذ بجهنم (777) نازل شد از پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله پرسيدند فرمود: روح الامين (جبرئيل) به من خبر داد كه خداوندى كه جز او معبودى نيست هنگامى كه گذشتگان و آندگان را جمع مىكند جهنم آورده مىشود در حالى كه با هزار زمام كشيده مىشود و هر زمامى راهزار فرشته غلاظ و شداد در دست دارد، و جهنم داراى صدايى كلفت و با خشم مشغول تنفس و اه كشيدن است و اگر خداوند مردم را براى حساب به تاخير نيندازد جهنم همه را هلاك مىكند، سپس گردنى از آن بيرون مىآيد كه همه خلايق اعم از نيك و بد را احاطه مىكندت در اين هنگام هيچ بنده اى از بندگان خدا چه فرشته و چه پيامبر نيست جز اين كه فرايد مىكند نفسى نفسى خودم خودم و تو م يگويى امتم امتم سپس بر روى جهنم صراط گذارده مىشود كه از شمشير تيزتر است و بر آنسه پل قرار دارد، بر رروى يكى امانت و رحمن، و ديگرى نماز و بر سومى عدل پروردگار جهانيان كه جز او معبودى نيست، پس خلايق مكلف مىشوند كه از آن بگذرند، رحم و امانت جلو آنها ر مىگيرد، اگر از آنها رهايى يابند نماز آنها را باز مىدارد، و اگر از آن نيز نجات يابند سرانجام به استان قدس پروردگار عالميان مىرسند و يان مدلول قول خداوند است كه فرموده است: ان ربك لبالمرصاد(778) مردم بر صراط يا آويخته اند و يا ثابت قدمند و يا پاى آنها لغزيده است: فرشتگان بر گردندا مىكنند: اى پروردگار حليم بيامرز و در گذر و به فضل و بخشش خود باز گرد، و سلامت بدار، سلامت بدار، در اين حال مردم مانند پروانه فرو مىافتند و اگر كسى در پرتو رحمت الهى نجات يابد به جهنم مىنگرد و مىگويد: حمد خدا را كه بر من منت نهاد و به فضل او پس از نوميدى مرا از تو نجات داد همانا پروردگار من بسيار آمرزنده و شكرپذير است»(779)

صدوق از امام صادق (عليه السلام) روايت مىكند كه فرموده است: مردم كه از صراط مىگذرند چند دسته اند، و صراط از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، دسته اى مانند برق، بعضى مانند دويدن اسب، گروهى بر روى سينه و دستها و برخى با پا از آن مىگذرند و دسته اى آويخته به آن عبور مىكنند در حالى كه آتش بخشى از بدن آنها را مىسوزاند و بخشى را رها مىكند»(780)

و نيز به سند خود از پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله نقل مىكند به على عليه السلام فرمود: «اى على چون روز قيامت شود من و تو و جبرئيل را بر صراط مىنشانند كسى از آن عبور نمى كند مگر آن كه با دوستى تو برائت (از آتش) به همراه داشته باشد»(781)

غزالى مىگويد: اينها كه گفته شد اهوال صراط و شدايد آن است، اكنون در آن بسيار بينديش چه سالمترين مردم از اهوال قيامت كسى است كه در دنيا زياد در آن بينديشد زيرا خداوند دو خوف بر بنده چيره نمى كند، كسى كه در دنيا از اهوال قيامت بترسد در آخرت به او ايمنى مىدهد منظورم از خوف رقتى مانند رقت زنان نيست كه به هنگام شنيدن اشكت جارى و دلت نرم شود ليكن بزودى آن را فراموش كنى و به بازى و سرگرمى خود باز گردى، و اين با خوف رابطه اى ندارد چه كسى كه از چيزى بترسد از آن مىگريزد، و كسى كه اميد چيزى را دارد آن را مىطلبد، از اين رو تنها خوفى تو را از عذا بآخرت مىرهاند كه تو را از معصيت خداوند باز دارد و به طاعت او وا دراد و پست تر از رقت زنان خوف احمقان است كه هنگامى كه اين اهوال را مىشنوند زبان به استعاذه مىگشايند مىگويند: به خدا پناه مىبريم خدايا حفظ كن، حفظ كن، ليكن آنها در همين حال به ارتكاب گناهانى اصرار مىورزند كه سبب هلاكت آنهاست چه شيطان به استعاذه آنها مىخندد چنان كه كه اگر تو در بيابان كسى را بينى كه درنده اى قصد او كرده و در پشت سر او تژ مستحكمى است و وى هنگامى كه از دور دندانهاى اين درنده و خشم و هيبت او را مىبيند و به زبان بگويد: من به اين دژ مستحكم پناه مىبرم، و به بنيان استوار و استحكام اركان آن التجا مىجويم، و اين را به زبان بگويد ليكن از جاى خود برنخيزد چگونه ممكن است بتواند شر درنده را از خود دور كند اهوال آخرت نيز به همين گونه است و در برابر آنها دژى وجود ندارد جز گفتن لا اله الا الله از روى صدق، و معناى صدق آن است كه مقصود و معبودى جز خداوند نداشته باشد و كسى كه هواى نفس خود را معبود خود گيرد از صدق در توحيد دورو به يقين كراش خطرناك است حال اگر از همه اينها نا توانى پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله را دوستدار و به تعظيم سنت او حريص و مشتاق رعايت دل صالحان امت او باش و به دعاهاى آنها تبرك جو شايد شفاعت آن حضرت يا شفاع آنها نصيبت گردد و اگر بضاعتت اندك است با شفاعت آنهانجات يابى.

/ 43