بدان مردم در اين مورد متفاوت اند؛ برخى آرزوى بقا دارند و خواهان هميشگى آنند، خداوند فرموده است: يود احدهم لو يعمر الف سنة (523) و بعضى تا رسيدن به منتهاى پيرى بقا را آرزو دارند و اين طولانى ترين عمرى است كه ديده و شاهد آن بوده اند اينان كسانى هستند كه دنيا را بسيار دوست مىدارند پيامبر صلّى الله عليه وآله فرموده است: «محبت پير در طلب دنيا جوان است هر چند هر دو چندبره گردن او از پيرى در هم شوند جز كسانى كه پرهيزگار باشند و اينان اندكند(524)» دسته اى آرزوى بقاى تا يك سال را دارند و به تدبير آنچه وراى آن است نمى پردازند و براى خود در سال آينده وجودى فرض نمى كنند، در تابستان براى زمستان و در زمستان براى تابستان آماده مىشوند و هنگامى كه كفاف يك سال را گرد آورى كردند به عبادت مشغل مىشوند گروهى تنها آروزى ماندن طول تابستان يا زمستان را دارند و در تابستان براى زمستان براى تابستان لباس تهيه نمى كنند؛ و بعضى اميد ماندن يكشبانه روز را دارند و فقط براى امروز خود آماده مىشوند و فراد را به حساب عمر نمى آورند.عيسى (عليه السلام) گفته است: «براى روزى فردا تلاش نكنيد، اگر فردا از عمر شماست روزى شما به همراه آن خواهد آمد، و اگر فردا از عمر شما نيست براى روزى ديگران تلاش نكنيد.»بعضى نيز آرزويشان از حد يك ساعت تجاوز نمى كند چنان كه پيامبر عليه السلام به عبدالله بن عمر فرمود: «اى عبدالله هرگاه بامداد كردى با خود سخن از شب مگوى، و چون شام كردى با خود سخن از بامداد مكن (525)» برخى بقاى در دنيا را تا يك ساعت ديگره هم براى خود فرض نمى كنند، و بعضى مرگ را در پيش چشم و نصب العين خود ساخته و منتظرند هم اكنون بر آنها واقع شود، اينها همان كسانى هستند كه نمازشان را نماز وداع مىخوانند.اينهاست درجات مردم از نطر درازى و كوتاهى آرزو و براى هر كدام در نزد خداوند مراتبى است روشن است كسى كه آرزويش منحصر در يكماه باشد مانند كسى نيست كه يك ماه و يك روز را آرزو داشته باشد و در نزد خداوند درجه آنها متفاوت است چه ان الله لا يظلم مثقال ذرة و ان تك حسنة يضاعفها؛(526) فمن يعمل مثقال ذرة خير يره (527) اثر كوتاهى آرزو در مباردت به عمل آشكار مىشود، و هر انسانى مدعى كوتاهى آرزوست در حالى كه دروغ مىگويد و اعمال او نمايانگر دروغ اوست، زيرا وى در تكاپوى اسبابى است كه بسا تا يك سال ديگر هم به آنها محتاج نشود و همين امر بيانگر آرزوى دراز اوست نشانه توفيق آن است كه مرگ پيوسته نصب العين آدمى باشد و لحضه اى از آن غفلت نكند؛ در اين صورت براى مرگ در هر وقتى كه بر او در آيد آماده مىشود اگر تا شبانگاه زنده بماند خدا را بر طاعتى كه انجام داده شكر مىگويد و خوشحال خواهد بود كه روز خود را ضايع نكرده و بهره اش را از آن گرفته و براى خود اندوخته است سپس اعمالش را تا بامداد از سر مىگيرد و چون بامداد شود به همين گونه اعمال خود را ادامه مىدهد اين روش تنها براى كسى ميسر مىشود كه دلش را از فردا و آنچه در آن است فارغ گردانيده باشد چنين كسى هرگاه بميرد سعادتمند مرده و غنيمت برده و اگر زنده بماند به حسن آمادگى و لذت مناجات با خدا شادمان است پس مرگ براى او سعادت و زندگى براى شمايه مزيد ثواب است.بنابر اين اى بيچاره مرگ را در دل خود جاى ده چه تو را با شتاب مىبرند و تو از خودت غافلى و شايد به منزل نزديك شده و مسافت را طى كرده باشى، ليكن اين امر محقق نمى شود مگر آن كه به عمل شتابى و هر نفسى را كه در آن به تو مهلت داده شده است مغتنم بشمارى.