سزاوار است بر كسى كه فرزندش يا يكى از خويشاوندانش بميرد تقدم او را در مردن به منزله آن بداند كه اگر خود و فرزندش به سفرى رفته بودند و فرزندش پيش از او به شهرى كه قرارگاه و وطن آنهاست بازگردد هرگز او از اين رويداد تاءسف زيادى نخواهد داشت چه مىداند كه بزودى به فرزندش محلق خواهد شد و تنها تقدم و تاءخرى ميان آنها جدايى انداخته است مرگ نيز به همين گونه است چه معناى آن سبقت گرفتن در رفتن به وطن است تا آنگاه كه متاءخر به او محلق گردد و اگر به اين امر معتقد شود بيتابى و اندوه او در مرگ عزيزان كم خواهد شد، بويژه در مرگ فرزند چه درباره آن اخبارى وارد است كه مايه آرامش هر مصيبت ديده خواهد شد پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرموده است: «اگر بچه سقط شده اى از پيش بفرستم نزد من محبوبتر است تا صد فرزند سوار كار به جا گذارم كه همه در راه خدا پيكار كنند»(619). و سقط را بدين سبب ذكر فرمود تا هشدارى باشد به پست ترين بر بالاترين آنها وگرنه ثواب به اندازه موقعيت فرزند در دل است.مى گويم: از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «فرزندى را كه آدمى از پيش بفرستد بهتر از هفتاد فرزند است كه پس از خود به جا گذارد و همه سوار بر مركب شوند و در راه خدا جهاد كنند»(620)و نيز فرموده است: «هر كس از مسلمانان دو فرزند از پيش بفرستد و اجر خود را از خدا بخواهد به اجازه خداوند آنها حايل او از آتش دوزخ خواهند شد»(621)و نيز: هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد محبوبترين فرزندانش را از او مىگيرد»(622)و نيز: «پاداش مؤمن بر مرگ فرزندش بهشت است، صبر كند يا نكند»(623)و نيز: «خداوند به شگفت مىآيد از كسى كه فرزندش بميرد و او حمد خداگويد: خداوند مىفرمايد: اى فرشتگان من بنده ام حمد من مىگويد در حالى كه جانش را گرفته ام.»(624)غزالى مىگويد: زيد بن اسلم گفته است: پسرى از داوود (عليه السلام) مرد و او بر مرگ وى بسيار غمگين شد، به او گفته شد: از نظر تو چه چيزى با او برابرى مىكند؟ پاسخ داد: به اندازه اين كه زمين را پر از طلا كنند، گفتند: پاداش تو به همين اندازه است پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرموده است: «اگر از مسلمانى سه فرزند بميرد و در مرگ آنها اجر خود را از خدا بخواهد آنها براى او پسرى از آتش خواهند بود» زنى كه در نزد پيامبر صلّى الله عليه وآله حضود داشت گفت: يا دو تا، فرمود: يا دو تا»(625) و بايد پدر به هنگام مرگ فرزند خالصانه براى او دعا كند چه آن از هر دعاى ديگر اميدوار كننده تر و به اجابت نزديكتر است.محمد بن سلميان بر گور فرزندش ايستاد و گفت: پروردگارا صبح كردم در حالى كه درباره او به تو اميدوارم و نيز بر او از تو بيم دارم اميدم را محقق فرما و از ترسم ايمنى ده ابو سنان بر روى گرو پسرش ايستاد و گفت: بار خدايا من حق خودم را كه بر او واجب بوده است آمرزيدم، تو هم حق خودت را كه بر او واجب بوه است بيامرز چه تو بخشنده تر و كريمترى عربى بيابانى بر قبر فرزندش ايستاد و گفت: بارالها من كوتاهى او را در نيكى به من به او بشخيدم تو هم كوتاهى او را در طاعت تو به او ببخشاى.هنگامى كه ذربن عمر بن ذر مرد عمر بن ذر پس از گذرادن او در لحد گفت: اى ذر غمى كه ما براى تو داريم ما را از غم فراق تو باز داشته است اى كاش مىدانستم چه گفتى و به تو چه گفتند: بارالها تو مرا به اين ذربه قدرى كه لازم بود بهره مند ساختى، و اجل و روزى او را به اتمام رسانيدى و بر او ستم نكردى، بارالها طاعت خود و طاعت مرا بر او لازم كرده بودى، خدايا پاداشى را كه در مصيبت او به من وعده داده اى به او بخشيدم پس تو هم عذاب خود را به او ببخش و او را عذاب مكن او با اين سخنان مردم را به گريه در آورد سپس در هنگامى كه باز مىگشت گفت: اى ذر پس از تو ما را حاجتى نيست: و ما كه با خداييم به هيچ انسانى نياز نداريم، ما رفتيم و تو را رها كرديم چه اگر اقامت كنيم نمى توانيم به تو سودى برسانيممردى در بصره به زنى نگاه كرد و گفت: من زنى به اين شادابى نديده ام و اين جز از كمى اندوه نيست، زن گفت: اى بنده خدا مرا غمى سنگين است كه هيچ كس در آن با من شريك نيست، گفت: چگونه است پاسخ داد: همسر من در روز عيد قربان گوسفندى سر بريد و مرا دو پسر غمگين بود كه بازى مىكردند پسر بزرگتر به كوچكتر گفت: آيا مىخواهى به تو نشان دهم چگونه پدرم گوسفند را ذبح كرد، پاسخ داد: آرى، پسر بزرگتر او را گرفت و خوابانيد و سپس سر او را بريد، و ما وقتى متوجه شديم كه او در خون خود مىغلتيد، هنگامى كه فريادها بلند شد كودك گريخت و به كوهى پناهنده شد و سپس گرگى به او حمله كرد و او را خورد پدرش به طلب او شتافت و او نيز به سبب شدت گرما و تشنگى جان خود را از دست داد، و گفت: اكنون چنان كه مىبينى روزگار مرا تنها گذاشته است.بايد به هنگام مرگ فرزند امثال اين مصيبتها را به ياد آورد تا از شدت بيتابى تسلى يابد، چه هيچ مصيبتى نيست جز اين كه بزرگتر از آن قابل تصور است و آنچه حق تعالى در هر حالى از انسان دفع مىكند بيشتر از اينهاست.