باب اول: در فضيلت ذكر مرگ و ترغيب به آن - ذکر مرگ و آنچه پس از آن است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ذکر مرگ و آنچه پس از آن است - نسخه متنی

محسن فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باب اول: در فضيلت ذكر مرگ و ترغيب به آن

بدان كسى كه به دنيا حريص و به زرق و برق آن شيفته شده و به شهوتهاى آن دل بسته باشد ناگزير قلب او از ذكر مرگ غافل است و آن را ياد نمى كند و اگر آن را به ياد او آورند از شنيدن آن كراهت و نفرت دارد اينان كسانى هستند كه خداوند درباره آنها فرموده است:

قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقيكم ثم تردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبكم بما كنتم تعملون (495)

مردمان سه دسته اند: يا حريص و دلسپرده به دنيا، يا تائب مبتدى و يا عارف منتهى.

اما حريص مرگ را ياد نمى كند و اگر آن را بر زبان آورد براى آن است كه بر دنياى خود تاءسف خورد و به بدگويى از آن بپردازد، و اين نوع ذكر مرگ او را از خداوند دورتر مىكند اما تائب مرگ را زياد ياد مىكند تا خوف و خشيت در دلش برانگيخته شود و توبه اش را به كمال رساند و بسا از مرگ كراهت دارد از بيم آن كه پيش از اكمال توبه و اصلاح توشه او را بر بايد؛ و او در اين كراهت معذور است و در زمره كسانى نيست كه پيامبر صلّى الله عليه وآله درباره آنها او از مرگ و لقاى خداوند كراهت ندارد بلكه به سبب كوتاهى و تقصير خود از فوت لقاى خداوند بيمناك است؛ و او مانند كسى است كه در ديدار دوست خود به سبب اشتغال به آماده كردن خويش براى ديدار او به نحوى كه مورد پسند وى باشد تاءخير مىكند و در اين صورت او از كسانى نيست كه از لقاى خداوند كراهت دارند علامت اين دسته از تائبان آن است كه پيوسته مشغول آماده كردن خود براى ديدار پروردگارند و به كار ديگرى نمى پردازند وگرنه او محلق به كسى است كه حريص به دنياست.

اما عارف منتهى پيوسته مرگ را ياد مىكند، چه آن موعد ديدار دوست است، و دوست هرگز موعد ديدار دوست خويش را فراموش نمى كند؛ ليكن غالب اين است كه مرگ دير مىرسد در حاى كه او آمدنش را دوست مىدارد تا از سراى گنهكاران برهد و به جوار پروردگار جهانيان برسد چنان كه از حذيفه روايت شده هنگامى كه مرگ او فرا رسيد گفت: دوستى در حال فاقه و تنگدستى آمده، رستگار مباد كسى كه پشيمان باشد، بار خدايا اگر مىدانى تنگدستى از توانگرى و بيمارى از تندرستى و مرگ از زندگى نزد من محبوبتر است مرگ را به من آسان فرما تا تو را ديدار كنم لذا تائى در اين كه مرگ را مكروه مىدارد معذور است و عارف از اين كه مرگ را دوست مىدارد و آن را آرزو مىكند نيز معذور مىباشد ليكن رتبه برتر از آن كسى است كه كار خود را به خدا وا گذارد و براى خود مرگ يا زندگى را انتخاب نكند بلكه محبوبترين چيزهاى نزد او چيزى باشد كه نزد مولايش محبوبتر است چينى كسى به سبب محبت زياد به درجه تسلميم و رضا رسيده و اين درجه غايت مطلوب و منتهاى مقصود است.

به هر حال در ذكر مرگ ثواب و فضيلت است و كسى كه شيفته دنياست نيز با ياد مرگ از دنيا پهلو تهى مىكند چه ذكر آن نعمتها را بر او منغص و صفاى لذتهايش را مكدر مىكند و هر چه لذتها و شهوتها را بر انسان مكدر كند از اسباب نجات است.

/ 43