مردم به نام مادرانشان خوانده شوند، جز شيعيان ما كه به نام پدرانشان خوانده مى شوند. و اين به خاطر
پاكزادى آنان است )) . .(76)3 - (( عبداللّه بن جِبِلّه )) مى گويد: از جابر بن عبداللّه انصارى شنيدم مى گفت : ما گروه انصار روزى
در محضر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) اجتماع كرده بوديم ، به ما رو كرد و فرمود:
(( يا مَعْشَرَ الاَْنْصارِ بوروا اَوْلادَكُمْ بِحُبِّ عَلِىّ بْنِ اَبِيطالِبٍ، فَمَنْ
اَحَبَّهُ فَاعْلَمُوا اَنَّهُ لَرُشْدَة وَمَنْ اَبْغَضَهُ فَاعلَمُوا اَنَّهُ لَغَيّةٌ )) . .(77) (( اى گروه انصار! فرزندان خود را بر اساس دوستى على (عليه السلام ) بيازماييد، پس هركس كه على (عليه
السلام ) را دوست داشت ، بدانيد كه پاك روش و در راه رشد است و اگر او را دشمن داشت ، بدانيد كه او در
راه گمراهى مى باشد )) .
7 - لقب (( اميرمؤ منان )) براى على (ع )
رواياتى نقل شده است كه رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در زمان حيات خود، على (عليه السلام) را به عنوان (( امير مؤ منان )) ناميد، از جمله :1 - (( انس بن مالك )) مى گويد: من خدمتكار رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودم ، وقتى كه شب
نوبت اُمّ حبيبه دختر ابوسفيان بود (يعنى بنا بود آن شب ، نزد يكى از همسرانش به نام اُمّ حبيبه باشد)
براى آن حضرت ، آب وضو آوردم ، به من فرمود: (( اى انس ! هم اكنون از اين در وارد مى شود، امير مؤ منان و
سيّد اوصيا، مقدّمترين مسلمين در قبول اسلام ، آن كس كه علمش افزونتر از ديگران است و بردباريش از
همه بيشتر مى باشد )) .انس مى گويد: من با خودم گفتم خدايا! اين شخص را از قوم و قبيله من قرار بده . طولى نكشيد كه ديدم علىّ
بن ابيطالب (عليه السلام ) از همان در وارد شد و در آن هنگام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم )
وضو مى گرفت ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آبى كه در مشتش بود به روى على (عليه السلام )
پاشيد به طورى كه چشمان على (عليه السلام ) پر از آب شد. على (عليه السلام ) عرض كرد: (( اى رسول خدا آيا
در مورد من تازه اى رخ داده است ؟ )) .پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (( از تو جز خير و نيكى سرنزده ، تو از من هستى و من از تو
هستم ، قرض مرا ادا مى كنى و به عهد و پيمان من وفا مى نمايى و تو مرا غسل مى دهى و در ميان قبر مى گذارى
. و (دستورات اسلام را) به گوش مردم ، از جانب من مى رسانى . و بعد از من (احكام اسلام را) براى آنان
آشكار مى سازى )) .على (عليه السلام ) عرض كرد: (( اى رسول خدا! مگر تو احكام الهى را براى مردم ابلاغ نكرده اى ؟ )) .پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (( آرى ، ولى بعد از من ، آنچه را كه درباره اش اختلاف مى
كنند، براى آنان بيان مى كنى )) .2 - (( ابن عبّاس )) مى گويد: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به (( اُمّ سَلَمه )) (يكى از
همسرانش ) فرمود: (( اِسْمَعِى وَاشْهَدِى هذا عَلِىُّ اَمِيرُالْمُؤْمِنينَ وَسَيّدُ الْوَصِيّينَ؛ بشنو و گواه
باش ، اين على (عليه السلام ) اميرمؤ منان و آقاى اوصيا است )) .
3 - معاوية بن ثعلبه مى گويد: شخصى به ابوذر گفت : (( وصيت كن )) .ابوذر گفت : (( وصيت كرده ام )) .او گفت : به چه كسى ؟ابوذر گفت : (( به اميرمؤ منان )) .او گفت : منظورت عثمان است .ابوذر گفت : (( نه ، منظورم اميرمؤ منان بحقّ است و او على بن ابيطالب (عليه السلام ) مى باشد، او مايه
قوام زمين و مربّى و پرورش دهنده اين امّت است . و اگر او را از دست بدهيد، زمين و اهل زمين را دگرگون و
ناموزون خواهيد يافت )) .