سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن - نسخه متنی

غلامرضا نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفصيل پيش آمد را آنها عرض كردند، اين آيه بر پيغمبر صلى الله عليه و آله نازل شد:

و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين . قلما آتاهم من فضله بخلوا به
تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه . بما اخلفوالله ما و عدوه و بماكانوا
يكذبون .

يكى از خويشاوندان ثعلبه هنگام نزول آيه ، حضور داشت جريان را شنيده پيش ثعلبه رفت ، او را از نزول
آيه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله شرفياب شد تقاضا كرد زكاتش را قبول فرمايد. آن
جناب فرمود، خدا امر كرده زكات ترا نپذيرم . ثعلبه از آشفتگى و ناراحتى خاك بر سر مى ريخت . پيغمبر صلى
الله عليه و آله فرمود: اين كفر عمل خودت هست . ترا امرى كردم نپذيرفتى . ثعلبه به جايگاه گوسفندان
برگشت .

پيغمبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت ، به ابوبكر
مراجعه نمود. او نيز گفت : چون پيغمبر نپذيرفته ، من هم نخواهم گرفت . در زمان عمر آمادگى خود را براى
پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذيرفت . خلافت به عثمان رسيد، به او نيز مراجعه كرد از گرفتن امتناع
ورزيد. در زمان عثمان از دنيا رفت . گويند ثعلبه از كسانى بود كه در جنگ بدر حضور داشت . (116)
دو آيه اسيرى را آزاد كرد
عوف بن مالك اشجعى پسرى داشت كه اسير مشركان شده بود. مخفيانه نامه اى به پدرش نوشت كه من در بند هستم
و در شدت گرسنگى به سر مى برم در تنگناى سختى قرار دارم ماجراى مرا به پيامبر خبر بده . وقتى نامه پسر
بدست عوف رسيد، عوف جريان را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
به او فرمود: جواب نامه او را بنويس و او را به تقوى و توكل به خدا توصيه كن و براى او بنويس هر صبح و
شام اين آيه را بخواند:

لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رئوف رحيم - فان تولوا فقل حسيى
الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم . (117)
رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤ
منين رئوف و مهربان است . اگر آنها روى از حق برگردانند (نگران مباش ) بگو، خداوند مرا كفايت مى كند.

هيچ معبودى جز او نيست ، بر او توكل مى كنم و او پروردگار عرش بزرگ است .

عوف همين مطلب را براى پسرش نوشت . پسر هر صبح و شام دو آيه فوق را خواند و توكل به خدا نمود تا اينكه
روزى در حالى كه نگهبانان غافل بودند بند پايش را گشود و به بيابان گريخت و از شترهاى كفار يك شتر را
گرفت و بر آن سوار شد و خود را به مدينه رسانده به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و جريان خود را
نقل كرد و سپس گفت : آيا اين شتر براى من حلال است ؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آرى حلال است و اگر بخواهى خمسش را مى گيريم . آنگاه آيه (2 و 3)
سوره طلاق نازل شد كه :

من يتق الله يجعل له مخرجها و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره
قد جعل الله لكل شيى قدرا .

كسى كه از خدا بترسد و تقوى پيشه كند خداوند راه گشايشى بر وى باز مى كند و به او از جايى كه گمان
ندارد روزى مى رساند و كسى كه به خدا توكل كند خدا او را كافى است . بى گمان خدا امر او را تكميل مى كند
و خداوند براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است (118).

/ 78