سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
خدا در حقش اين آيه را نازل كرد:و من الناس من يشرى نفسه ائتغاء مرضات الله .برخى از مردم ، در راه خشنودى خدا، از جان خود در مى گذرند.حجاج گفت : آفرين بر تو اى حره !، چرا او را بر داوود و سليمان ترجيح مى دهى ؟گفت : خداوند او را برتر دانسته است . در كتابش فرموده :انا جعلناك خليفه فى الارض فاءحكم بين الناس بالحق و لا نتبع الهوى فليضلك عن سبيل الله .اى داوود ما تو را خليفه در زمين قرار داديم ، پس ميان مردم به حق قضاوت كن ، و از هوا پيروى مكن تا تو
را از راه خدا گمراه نكند.حجاج سؤ ال كرد: اين آيه اشاره به كدام قضاوت داوود است ؟گفت : مردى باغ انگورى داشت و ديگرى گوسفند داشت . گوسفندان به باغ انگور رفته و آنجا چريدند. اين دو
مرد نزد داوود براى شكايت آمدند، داوود چنين قضاوت كرد كه گوسفند را بفروشند و پول آن را در
بهبودسازى باغ انگور صرف كنند تا به شكل اول بازگردد، فرزند داوود گفت : پدر، از شير گوسفندان به
صاحب باغ دهند، تا باغ را آباد كند، خداوند فرموده است : قفهنمناها سليمان . (ما آن را به سليمان
فهمانديم ).اما اميرالمؤ منين فرموده است : از من بپرسيد از مطالب فوق عرش ، از من سؤ ال كنيد درباره زير عرش ، سؤ
ال كنيد از من قبل از آنكه مرا از دست بدهيد.و نيز روز فتح خيبر، به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، رسول خدا به حاضرين فرمود: برترين شما،
داناترين شما و بهترين قضاوت كننده على است .حجاج گفت ، آفرين ! چرا او را از سليمان برتر مى دانى ؟گفت : سليمان از خدا خواست :رب هب لى ملكا لاينبغى لاحد من بعدى .پرودگارا به من مملكتى ده كه بعد از من سزاوار كسى نباشد.اما على عليه السلام فرمود: اى دنيا، من تو را سه بار طلاق داده ام ، و نيازى به تو ندارم . آنگاه اين
آيه در موردش نازل شد:تلك الدار الاخره نجغلها للذين لايريدون علوا فى الارض و لافسادا . اين خانه آخرت را، براى كسانى كه
اراده علوم سركشى در زمين را ندارند اختصاص داده ايم .حجاج او را تحسين كرد و گفت : چرا او را از عيسى برتر مى دانى ؟گفت خدا درباره عيسى گفته است :اذ قال يا عيسى بن مريم اءنت قلت للناس اءتخذونى و امى الهين من دون الله ؟قال : سبحانك ما يكون لى ان
اقول ما ليس الى بحق ان كنت قلته فقد علمنه تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسك انك انت علام الغيوب
ماقلت لهم الا ما امرتنى به .و ياد كن آنگاه كه خدا به عيسى بن مريم گفت : آيا تو مردم را گفتى كه من و مادرم را دو خداى ديگر سواى
خداى عالم اختيار كنيد، عيسى گفت : خدايا تو منزهى ، هرگز مرا نرسد كه چنين سخنى ناحق گويم . چنانچه من
اين گفته بودم تو مى دانستى ، كه تو از اسرار من آگاهى و من از سر تو آگاه نيستم ، همانا تويى كه به همه
اسرار غيب جهانيان كاملا آگاهى ، من به آنها هرگز چيزى نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر كردى .عيسى قضاوت درباره كسانى كه او را از خدا دانستند به قيامت واگذاشت ، اما على عليه السلام كسانى كه
را درباره او غلو كردند، محاكمه كرد و قتل رسانيد.اينها فضايل على است و ديگران را با او قياس نيست .حجاج او را تحسين كرد و گفت : خوب پاسخ گفتى وگرنه تو را مجازات مى كردم ، آنگاه او را گرامى داشت و به
او هديه داد.