3 ـ 3 ـ آموزه هاى پيشوايان دين؛
اكنون پاره اى از كلمات و سخنان ائمه عليهم السلام به جهت بيش تر روشن شدن جايگاه رهبريت در اسلام بيان مىشود؛ امام رضا عليه السلام درباره ى فلسفه ى وجودى رهبرى و لزوم اطاعت از آن مىفرمايد: «يكى از ادله ى ضرورت امامت و رهبرى اين است كه جامعه نياز به قانون دارد و مردم مكلّف اند كه از مرز قانون تجاوز نكنند و چون شكستن اين مرز، موجب فساد و تباهى جامعه است. براى نگاه بانى از مرز قانون، مرزبانى امين لازم است و اگر اين چنين نباشد، هيچ كس نمىخواهد منفعت شخصى خود را، هرچند موجب فساد جامعه شود، از دست بدهد؛ بر اين مبناست كه خداوند زمام امور مردم را به دست فردى مىسپارد تا از فساد مفسدان و تبه كاران پيش گيرى كند و مقررات و قوانين را در جامعه به اجرا در آورد. دليل ديگر اين كه هيچ فرقه و ملتى نمىتواند بدون رييس و سرپرست به حيات خود ادامه دهد و امور دينى و دنيوى خود را كه ناگزير از انجام آن است ناديده انگارد. بر اين اساس حكمتِ حكيم روا نمىبيند كه خلق را در آن چه براى آنان ضرورى و مايه ى قوام زندگىشان است رها كند. امورى همچون جنگ با دشمن، تقسيم درآمدهاى ملى، برپا داشتن نمازهاى جمعه و جماعت و جلوگيرى از ستم گر در ظلم بر ستم ديده. دليل ديگر اين است كه اگر خداوند رهبر امينى را براى سرپرستى و حفظ امانتِ مردم قرار ندهد، مذهب و دين به تدريج از بين خواهد رفت و سنت پيامبر صلىالله عليه و آله و احكام الهى دست خوش دكرگونى مىگردند و بدعت گذاران چيزهايى بر دين بيفزايند وملحدان چيزهايى از دين بكاهند و در نتيجه حقيقت را بر مسلمانان دگرگون سازند».11 ـ علل الشرايع، ص 253 و عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 101 ـ 100.