جامعه ی مدنی و حاکمیت دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حزب مىنويسد: « از مجموع پژوهش هايى كه درباره ى حزب هاى سياسى شده، چنين بر مىآيد كه پيدايش و گسترش حزب هايى سياسى با گسترش دموكراسى سياسى همگام بوده است. با انقلاب صنعتى و فروريختن رابطه هاى توليدى جامعه ى فئودال در غرب، دگرگونىهاى ژرف سياسى نيز در آن جا پديد آمد. انديشه ى « تمام قوا ناشى از ملت است » كه امروزه در قوانين اساسى همه ى كشورها ديده مىشود، از ره آوردهاى انقلاب صنعتى و سياسى بورژوازى غرب است».1در آغاز پيدايش مجلس هاى قانون گذارى، هر يك از نامزدانِ نمايندگى اين مجلس ها و ياران شان براى پيروزى در انتخابات، گروه هايى را پديد مىآوردند و سازمان دادن اين گروه ها از اين رو لازم مىبود كه انبوه مردم و اغلب رأى دهندگان، نامزدان يا داوطلبان نمايندگى مجلس هاى قانون گذارى را نمىشناختند و نمىدانستند به چه كسانى رأى دهند. اين گروه ها رأىهاى انتخاب كنندگان را به سوى نامزدهاى انتخاباتى مورد نظر، رهبرى مىكردند. گاهى نيز گروه هاى انتخاباتى پيرامون يك روزنامه ى سياسى سازمان مىيافت يا انجمن ها و جمعيت هاى غير سياسى مانند انجمن هاى ادبى، هنرى،... به جمعيت هاى سياسى تبديل مىگرديدند و براى پيروزى نامزدهاى انتخاباتىشان مىكوشيدند.2حق مطلب آن است كه احزاب سياسى ـ با هر شكل خاصى از فعاليت سياسى و اجتماعى ـ پديده اى جديد نيست؛ ولى اگر به محتواى احزاب با بنيادهاى معرفت شناسانه، انسان شناسانه و جامعه شناسانه ى جديد آن توجه شود، بىترديد مفهوم جديدى پيدا مىكند.