جامعه ی مدنی و حاکمیت دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
استفاده كنند.»1امام خمينى رحمه الله همين مضامين را ـ كه سال ها قبل از انقلاب بيان فرمودند ـ در وصيت نامه ى الهى ـ سياسى خود نيز تكرار نمودند تا آيندگان، عدم انسجام را به كلامِ وى نسبت ندهند:«اسلام و حكومت اسلامى پديده ى الهى است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين مىكند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستم گرىها و چپاول گرىها و فسادها وتجاوزها بكشد و انسان ها را به كمال مطلوب خود برساند و مكتبى است كه بر خلاف مكتب هاى غير توحيدى در تمام شئون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سياسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته و لو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوى نقش دارد، فرو گذار ننموده است.»2امام رحمه الله از ره گذر آميختگى ميان سياست و ديانت، دنيا و آخرت، ماديت و معنويت؛ تئورى سياسى، اجتماعى، فرهنگى و دينى خود را ارائه مىكند. ايشان براى رفع تعارض و ناسازگارى ميان سنت و تجدد، علاوه بر بهره ورى از عنصر زمان و مكان، معيارهاى دينى و مصالح اجتماعى را به كمك مىگيرد. ايشان نه نو بودن و مدرنيته را معيار گزينش قرار مىدهند و نه به صِرف ناسازگارى تجدد و سنت دست از آن مىشويد و مىفرمايد:«اسلام همه ى ترقيات و همه ى صنعت ها را قبول دارد، با تباهىها مخالف است، با آن چيزهايى كه تباه مىكند جوان هاى ما را، مملكت ما را، با آن ها مخالف است، اما با همه ى ترقيات، همه ى تمدن ها موافق است.»3