بخش دوّم:
جامعه ى مدنى و اركان آن
فصل اول:
جامعه ى مدني
در بستر حكومت ديني
اللّهم اِنّا نَرغَبُ اليكَ فِى دُولَةِ كَريمه تُعزُّبِهاالاسلامَ واهله وَ تُذِلُّ بَها النفاقَ وَاَهْلَه وَ تَجْعَلُنا فِيها مِنْ الدّعاةِ اِلى طاعَتِكِ وَالقادَة اِلى سَبيلك وَ تَرْزُقنابِها كِرامَةَ الدّنيا وَ الاخِرَه.مفهوم جامعه ى مدنى،1 از مفاهيم و اصطلاحات جامعه شناسى سياسى است كه چند سال است در جامعه ى اسلامى ما بستر خوب و مناسبى پيدا كرده و انديشمندان و متفكران را وا داشته تا در باره ى آن و انطباقش با جامعه ى ايران سخن بگويند ومطالبى خواه موافق و يا مخالف بنگارند. گرچه اين بحث در نيمه ى دوم قرن نوزدهم، توسط ميرزا ملكم خان ناظم الدوله در رساله ى تنظيمات و كتابچه ى غيبى در ايران نيز مطرح شد و با انتشار روزنامه ى قانون مورد پىگيرى قرار گرفت، ولى نامبرده آن را به گونه اى متضاد با جامعه ى دينى و حكومت دينى مطرح مىكرد امّا بعد از گذشت اندك زمانى، اين مفهوم در مباحث دانشگاهى و كتاب هاى درسى محصور ماند. خوش بختانه در اين چند ماه اخير، رييس جمهور محترم ايران، جناب1. civil society