مبانی اخلاق اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ديگر، اموال و املاك، مقامات و عناوين را ملاك سعادت و خوشبختى نمىبينند؛ بلكه همه آنها را احيانا مايه بدبختى و پايه وزر و وبال مىشمارند. اين گروه، سعادت و خوش بختى را در گرو سلامت روان و وصول به كمال انسانيّت مىدانند. اينان كه همان الهيّون هستند، مىگويند: ماديين جهان خارج را با تنگ نظرى و با ديده نيمه باز مىنگرند و تمام جهان را در مادّه و ماديّات محصور مىكنند؛ اما اگر اين گونه بينديشيم كه اين ماده، ماورايى دارد و براى اين دنيا عاقبت و آخرتى هست و در نهايت، عالم را با يك ديد وسيعتر بنگريم، ديگر مال و جاه و پست و مقام را سعادت نخواهيم دانست؛ زيرا دنيا در برابر آخرت چيز قابل توجهى نيست. همه امور دنيوى در برابر آخرت، كمتر از ذرهاى است در برابر كهكشان بزرگ و همچون نَمى است در برابر يَمْ، و خلاصه، زمان كوتاه و متناهى در برابر يك جهان نامتناهى چيزى به حساب نمىآيد.ما نبايد، يك سعادت و خوش بختى زودگذر را با يك سعادت جاودانى به اشتباه بگيريم؛ مثلاً اگر يك انسان پنجاه سال در رفاه و خوش بختى باشد و اين زندگى كوتاه را با ناز و نعمت بگذراند. سپس براى هميشه در سيه چال بدبختى و عذاب اَليم قرار گيرد، آيا مىتوان اين انسان را سعادتمند و خوش بخت دانست؟ هم چنين اگر انسانى در تمام عمر دنيوى خود با مشكلات زندگى مواجه باشد و با مصايب گوناگون دست به گريبان گردد، اما پس از پايان اين زندگى مصيبت بار، به سوى باغهاى بهشت بشتابد و در ميان قصرهاى بهشتى در آغوش حوريان و در كنار غِلمان(1) قرار گيرد، آيا اينان را مىتوان بدبخت ناميد؟ به علاوه اگر سعادت در رسيدن به مال و ثروت است، پس چرا ناراحتى و گرفتارى بسيارى