مبانی اخلاق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی اخلاق اسلامی - نسخه متنی

تألیف: مختار امینیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا هنوز براى مؤمنين وقت آن فرا نرسيده است كه قلوبشان براى ذكر خدا خاشع شود؟

فضيل از استماع اين آيه منقلب شد و لرزيد و يك باره دست از تمام گناهان كشيد و در پاسخ آيه شريفه خطاب به بخدا گفت: چرا پروردگار من، وقتش رسيده است.

از ديوار به زير آمد؛ امّا گويى از قلّه گناه و عصيان در اقيانوس نور و معرفت افتاد و مستغرق درياى بى كران عبوديت گرديد. با چشمى گريان و قلبى مملوّ و منوّر از ايمان به جانب بيابان شتافت. از گناه روى برتافت و رو به سوى اللّه‏ به راه افتاد.

شبى با قافله‏اى برخورد نمود. همان قافله‏اى كه فضيل از ديدارش خشنود مىشد و قافله از ديدار فضيل وحشت زده و هراسان؛ امّا اين بار فضيل ناراحت و شرمگين شد. با خود مىگفت كه چرا وحشيانه بر مسلمانان مىتاختى و خواب و آرامش آنان را سلب مىكردى. او با خود گفت و گو مىكرد و خود را سرزنش مىكرد، كه ناگاه ندايى از مدير كاروان شنيد كه مىگفت: اى مردم! زود حركت كنيد، ممكن است فضيل برسد. اگر فضيل بيايد، كاروان ما را غارت مىكند.

فضيل كه هميشه از شنيدناين گونه كلمات خوشحال مىشد و به خود مىباليد كه مردم از او مىترسند؛ امّا اين بار شرمگين شد با قلبى سوزان و چشمى گريان، از درگاه الهى عُذر خواست و خود را كنار مدير كاروان رساند و گفت: آقا ديگر از فضيل نترس! فضيل آدم شده و از وحشىگرىها دست كشيده است. فضيل دست خود را از دزدى و گناه شيته و چشمش را از خيانت در نگاه فرو بسته است. من همان بنده گنه كار، فضيلم؛ امّا نه آن فضيل تبه‏كار.

/ 173