مبانی اخلاق اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
على بن حمزه كه از اصحاب امام صادق (عليه السلام) بود، مىگويد:(1) مردى از عمّال بنى اميّه نزد من آمد؛ وضع زندگىاش را برايم تعريف كرد. او گفت: تمام دارايى خود را از مسير حرام به دست آوردهام و اينك نمىدانم چكار كنم. گفتم در صورت تمايل با هم به مدينه مىرويم و به محضر شريف امام صادق (عليه السلام) مىرسيم. چاره كار شما را از ايشان مىطلبيم. مرد قبول كرد. با هم به محضر امام شرفياب شديم. ماجرا را به ايشان عرضه داشتيم. حضرت به رفيقم فرمود: آيه به هر كيفيتى كه راهنمايى كنم، مىپذيرى؟ اگر پذيرفتى و به عهد خود وفا نمودى، من هم تعهد مىكنم تا هنگام مرگ بر بالينت حاضر گردم.رفيقم سر به جيب تفكر فرو برد و انديشه بسيار نمود؛ سپس سر برداشت و گفت: هر چه فرمايى، مىكنم.او يك باره با قاطعيّت تصميم گرفت تا هر رهنمودى كه امام داشته باشد، بدان عمل كند.امام فرمود بايد تمام اموالت را در راه خدا انفاق كنى، به جز اموالى كه صاحبانش معلوم باشند، كه بايد آنها را به صاحبانشان رد نمايى.على گفت: با هم به كوفه برگشتيم. رفيقم با تمام مروّت و مردانگى تمام، املاك و اموالش را طبق دستور امام انفاق نمود و دستش از تمام مايملك تهى شد.روزى براى احوال پرسى پيش او رفتم. ديدم آهى ندارد كه با ناله سودا كند. برگشتم و برايش طعامى بردم.آن مرد كمكم مريض شد؛ امّا پيوسته به عبادت مشغول بود. تا اين كه