جستجوي خضر - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جستجوي خضر

داستان خضرآنست كه پيرزني سالهاي متوالي ،هرسال ،چهل روزصبح زوددم خانه خودراآب وجارومي كرد .

تاطبق روايت معروف ،خواجه خضربه سراغاوبيايد،وصباح روزچهلم ،برخورد كردبه خرس قوي هيكل سياهي كه ازباغوحش ،ياجنگل ،گريخته وبه ده آمده بود وبي اختياردرپيرزن آويخت ،ووقتي بادادوفرياد،به كمك همسايه هاازچنگ خرس نجات يافت ،خودرانفرين كردوگفت:پدربي دنداني بسوزد،معلوم ميشود، من هرصبح ،به جاي اينكه بگويم .

ياخواجه خضر،ميگفته ام ياخاله خرس !

/ 74