وقتي كه رودنيل كم آب شد - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقتي كه رودنيل كم آب شد

چنين ياددارم سقاي نيل

نكرد آب برمصرسالي سبيل "گروهي سوي كوهساران شدند

به فرياد،خواهان شدندباران شدند"گرستندوازگريه جويي روان

نيامدمگرآب چشم زنان "به "ذوالنون " خبردادازايشان كسي :

كه برخلق رنج است وسختي بسي "فروماندگان را دعايي بكن

كه مقبول راردنباشدسخن "شنيدم كه ذوالنون به مدين گريخت

بسي برنيامدكه باران بريخت

كه ابرسيه دل برايشان گريست "سبك عزم بازآمدن كردپير

كه پرشدبه سيل بهاران غدير"بپرسيدازعارفي درنهفت

چه حكمت درين چفتنت بود؟گفت :"شنيدم كه برمرغوموروددان

شودتنگ ،روزي به فعل بدان "دراين كشورانديشه كردم بسي

پريشان ترازخودنديدم كسي " برفتم ،مباداكه ازشرمن

ببنددرخيربرانجمن "توآنگه شوي پيش مردم عزيز

كه مرخويشتن رانگيري به چيز"برزگي كه خودرابه خردي شمرد

به دنيا وعقبي بزرگي ببردازاين خاكدان بنده اي پاك شد

كه درپاي كمتركسي ،خاك شد .

/بوستان سعدي

/ 74