از حكم الهي گريزي نيست - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از حكم الهي گريزي نيست

شنيدم من كه عزرائيل جانسوز

درايوان سليمان رفت يك روز"جواني ديدپيش اونشسته

نظربگشادبررويش فرشته "چواوراديد ازپيشش بدرشد

جوان ازبيم اوزيروزبرشد"سليمان راچنين گفت اي جوان زود

كه فرمان ده كه تاميغاين زمان زود"مرازينجايگه جائي برددوركه

كه گشتم ازنهيب مرگ رنجور"سليمان گفت تاميغآن زمانش

ببردازپارس تاهندوستانش "چويك روزي بسرآمدازاين راز

به پيش تخت ،عزرائيل شد باز"سليمان گفتش اي بي تيغخونريز

چراكردي نظرسوي جوان تيز"جوابش دادعزرائيل آنگاه

كه فرمانم چنين آمدزدرگاه "كه اوراتاسه روزازراه برگير

بهندوستانش جان ناگاه برگير"چواينجاديدمش ماندم دراين سوز

كزاينجاچون رودآنجابسه روز"چوميغآورددرهندوستانش شدم آنجاوكردم قبض جانش "مدامت اين حكايت حسب حالست

كه ازحكم ازل گشتن محالست

/ 74