هركس -بفكر-خويش - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هركس -بفكر-خويش

مردي كربودوشغلش بنائي بوددرجائي اشتغال به بنائي داشت يك نفربه آنجاآمدوبه اوگفت خداقوت بده اوخيال كردميگويد:ديواركج است ناراحت شدوكارش رارهاكردوبااوقات تلخ بخانه آمدوبزنش گفت :فلان فلان شده زودغذارابياورخسته ام .

زن چون كربودخيال كردراجع به لباس صحبت ميكند گفت :هررقم لباس ميخري چه مخمل وچه غيرآن اشكال ندارد .

بعدآن زن بدخترش كه كربودگفت :بنظرشماچه رقم پارچه بخر؟دختربخيالش راجع به دامادصحبت ميكندگفت :پسرعمويم باشدياپسرعمه ام هركدام باشداشكال ندارد .

بعددختر نزدمادربزرگش كه اونيزكربودآمدوگفت :بنظرشماكدام راانتخاب كنم پسر عموراياپسرعمه ام را؟مادربزرگ گفت :چيزنرم بياوربخورم غذائي كه نرم نباشدنمي توانم بخورم .

/ 74