ميزبان -فقير - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ميزبان -فقير

يك آدم فقير و بي پولي كه نتوانسته بود آجيل و شيريني عيد را فراهم كند ، ناچار تشت و لگن خانه اش را برد و فروخت تا با پول آن ، شيريني شب عيدش را بخرد .

اين شخص ، همسايه اي داشت كه از فروش تشت و لگن او مطلع شده بود .

روزي كه همسايه براي عيد ديدني به خانه مرد فقير رفت ، بعد از سلام و احوالپرسي و روبوسي ، صاحبخانه به مهمان تعارف كرد كه از شيريني و آجيل بخورد و دهاني شيرين كند اما مهمان از خوردن شيريني خودداري كرد .

او در حقيقت ، مراعات حال صاحبخانه را ميكرد .

صاحبخانه كه ملتفت شده بود ، رو كرد به او و گفت ملاحظه شما ، ديگر براي ما تشت و لگن نميشود .

/ تمثيل و مثل جلد 2

/ 74