بي ديني -دنياگرايان - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بي ديني -دنياگرايان

شنيدم كه وقتي سحرگاه عيد ،

ز گرمابه آمد برون بايزيد

يكي طشت خاكستري بي خبر ،

فرو ريختند از سرايي به سر

همي گفت ، شوليده دستار و موي

كف دست شكرانه مالان به روي

كه اي نفس ، من در خور آتشم ،

به خاكستري روي درهم كشم ؟

بزرگان نكردند در خود نگاه

خدا بيني از خويشتن بين مخواه

بزرگي به ناموس و گفتار نيست

بلندي به دعوي و پندار نيست

زمغعرور دنيا ره دين مجوي

خدا بيني از خويشتن بين مجوي

/ 74