دست بالاي دست - سخن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سخن - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دست بالاي دست

دراحوالات شاهزاده معتمدالدوله حاج فرهاد ميرزامي نويسند .

روزي به علم وفضل خوددرزمينه ادبيات عجب كردوباغرور گفت:هركس يك غلطاملايي ازمن بگيرديك ليره طلابه اوخواهم داد .

سپس كاغذي نوشت به نوكرش دادوگفت:اين نامه راببرخدمت حضرت حجت الاسلام آقاي حاج ملاعلي كني ممهوركندوبياور .

شيخي ازطلاب درحضورش نشتسه بود .

گفت حضرت اجل ،يك ليره بدهيد!زيراممهورغلطاست .

مهرفارسي است .

درصيغه عربي جمع بسته نمي شود .

بايدبفرماييدمختوم كنند .

شاهزاده يك ليره راداد،اما دراين صددبودكه اين اشتباه راجبران كند .

خواست عذرآن راچنين بياوردكه وانمودسازدمريض بوده توجهي به صحت وسقم كلام خودنداشته ،لذاگفت:من امروز حالم خوب نبودوصبح مقداري خاكشيرخوردم .

شيخ گفت:يك ليره ديگرمرحمت فرماييد!خاكشيرغلطاست وخاكشي صحيح است .

شاهزاده يك ليره ديگرهم دادو باب سخن راگردانيدوازاين درداخل شدكه شيخ راتجليل كندوادبيت اورا تحسين نمايدتادليل برفضل خودش هم باشد .

گفت:آقاي شيخ ،شماواقعامرد دانشمندي هستيدومن تاكنون غبن داشتم كه ازمحضرشمااستفاده كنم .

شيخ گفت: لطفاليره سوم راهم بدهيد،زيرابايستي غبن رابه فتح باءبخوانيدنه به سكون باء .

چنانكه نصاب هم مي گويد .

"غبن درزرهازياداست وغبن دررايها .

"شاهزاده باكمال انفعال وتعجب ليره سوم رادادوازجابرخاست وبه اندرون رفت .

/ 74