میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ـ امـام صـادق (ع ) : مـردم چـهار دسته اند :يكى نادان افتاده در ورطه هلاكت و هماغوش باهوس
ديگرى عابدمتظاهر به تقوا و پرهيزگارى كه هر چه بيشتر عبادت كند بر كبر و غرورش افزوده شود
سه ديگر عالمى كه دوست داردمردم پشت سرش راه روند و از او مدح و ستايش كنند چهارم داناى
آشـنـا به حق كه دوست داردحق را برپا دارد, اما يا توانايى و قدرت ندارد يامغلوب است او بهترين
فرد روزگار خود وخردمندترين مردم زمانه خويش است .

ـ امـام حـسـن (ع ) : مـردم چـهـار دسـتـه انـد :دسـتـه اى از آنـان اخـلاق دارنـد و بـهـره اى (از
نـيـكى ياديندارى )ندارند (ودسته اى ازنيكى و ديندارى بهره مندند اما اخلاق ندارند و دسته چهارم
كـه بـه نابودى اندرند كسانى هستند كه نه بهره اى از خيرو صلاح دارند و نه اخلاق و اينان بدترين
مردمندو دسته اى كه هم اخلاق دارند و هم از خير وصلاح بهره مندند) اينان بهترين مردمند.

در خبرى ديگر از آن حضرت آمده است :مردم چهار گروهند : يكى از خير و صلاح بهره منداست ,
اما اخلاق ندارد يكى اخلاق دارد, اما از خير وصلاح بهره اى ندارد ديگرى نه اخلاق دارد و نه ازخير
و ديـندارى بهره مند است و اين بدترين مردم است و چهارمى هم اخلاق دارد و هم از خير وصلاح
بهره مند است , اين برترين مردم است .

ـ معصوم (ع ) : مردم چهار دسته اند : يكى مردى است كه مى داند و مى داند كه مى داند چنين كسى
راهـنـمـا و داناست , از او پيروى كنيدديگرى مردى است كه مى داند و نمى داند كه مى داند چنين
كـسـى غـافـل است , هشيارش كنيدسومى مردى است كه نمى داند و مى داند كه نمى داندچنين
كـسـى نـادان اسـت , دانـايـش كـنيد و چهارمى مردى است كه نمى داند و خيال مى كند مى داند
چنين كسى گمراه است , ارشادش كنيد.

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـردم سـه دسـتـه اند : دانشمندربانى , دانشجوى در مسير نجات و رستگارى
ونـابـخـردان بى سر و پايى كه در پى هر بانگى به راه مى افتند و با هر بادى به سويى مى گرايند, از
نوردانش روشنايى نمى گيرند و به پايگاه استوارى پناه نمى جويند.

/ 248