میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بـالا سـر نـجـاشى كنيزكى بود كه از وى مراقبت مى كرد او چشمش به عمارة بن وليد كه جوانى
زيبابود, افتاد و عاشقش شد هنگامى كه عمروبن عاص به اقامتگاه خود برگشت به عماره گفت : بد نيست باآن كنيزك نامه رد و بدل كنى عماره نامه اى به اونوشت و كنيزك هم در جواب نامه اى
براى عماره فرستاد عمرو به عماره گفت : به او بگو مقدارى ازعطر پادشاه را برايت بفرستد, عماره
بـه آن كنيزگفت و او هم برايش فرستاد عمرو كه از كارى كه عماره با او در كشتى كرده و وى را
به دريا انداخته بود كينه در دل داشت

, مقدارى از آن عطر رابرداشت و پيش نجاشى برد و گفت : اى پـادشـاه ,زمـانـى كـه مـا به سرزمين سلطان در آمديم ما را گرامى داشت و موجبات امنيت و
آسـايش ما را فراهم آوردبنابراين حفظ حرمت او بر ما لازم و اطاعتش بر ماواجب است و از اين رو
نـبايد به او خيانت كنيم , امااين دوست من كه همراه من است به ناموس تو نامه نوشته و او را فريب
داده است و وى مقدارى از عطرتو را هم برايش فرستاده است عمرو آن گاه عطر رامقابل نجاشى
گذاشت نجاشى عصبانى شد و تصميم گرفت عماره را بكشد,  اما بعد گفت : كشتن او روانيست ,
زيرا آن ها به كشور من وارد شده اند و درامان هستند لذا جادوگران را احضار كرد و به آنان گفت
بـا ايـن مـرد كـارى بـكـنيد كه بدتر و سخت تر ازكشتن باشد جادوگران عماره را گرفتند و در
مـجـراى ادرار او جـيـوه دمـيـدند از آن به بعد, عماره به حيوانات وحشى پيوست و با آن ها رفت و
آمـدمى كرد و از انسان ها مى رميد قريش عده اى رافرستادند و آن ها در آبگاهى كمين كردند تا اين
كـه عماره با حيوانات وحشى براى خوردن آب آمدندو آن ها او را گرفتند عماره پيوسته در دست
آن هامى لرزيد و فرياد مى كشيد تا اين كه مرد.

عـمـرو بـه جـانب قريش برگشت و به آن ها اطلاع داد كه جعفر در كشور حبشه در كمال عزت و
احترام به سر مى برد او همچنان در حبشه بود تا اين كه رسول خدا(ص ) با قريش قرار داد آتش بس
وصـلح بست و خيبر را فتح كرد در اين زمان جعفر باتمام همراهان خود از حبشه مراجعت كرد در
هـمـان حـبشه بود كه اسما بنت عميس , عبداللّه بن جعفر رابه دنيا آورد براى نجاشى نيز فرزندى
متولد شد كه نام او را محمد گذاشت ام حبيب , دختر ابوسفيان ,همسر عبداللّه بود رسول خدا(ص )
بـه نـجـاشـى نوشت كه ام حبيب    ((22)) را (براى ايشان ) خواستگارى كند  نجاشى دنبال ام حبيب
فرستاد و از او براى پيامبر(ص ) خواستگارى كرد ام حبيب پذيرفت ونجاشى او را به عقد رسول خدا
در آورد و چهار صددينار مهر او كرد و آن ها را از جانب پيامبرخدا(ص ) به ام حبيب پرداخت و چند
دسـت لـبـاس و مـقـدار زيـادى عطر برايش فرستاد و ساز و برگ سفر او را آماده كرد و نزد رسول
خـدا(ص )فـرسـتـادش هـمچنين ماريه قبطيه , ام ابراهيم , را بامقدارى جامه و عطر و چند اسب ,
بـراى پـيـامـبـر(ص ) فـرستاد و سى كشيش را نيز راهى كردو به آنان گفت :

/ 248