مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
درخشانش; قيام كرد. امّا خواه ناخواه شرايط سياسى ـ اجتماعى جامعه در اين مقطع تاريخى با قيامهاى قبلى تفاوت داشت. به منظور تطبيق انقلاب اسلامى بر مبانى مكتبى و تجربيّات تاريخى بايد عامل زمان و مكان را در تحليل وارد نمود و هدف ما در اين بخش، بررسى اين مقتضيّات زمانى و مكانى است. گرچه سطح اين علل و عوامل با ساير ريشه ها و زمينه هاى انقلاب اسلامى يكسان نيست و اينها را مى توان عوامل سطحى و روبنايى قلمداد نمود. انقلاب اسلامى با اين كه داراى پشتوانه نظرى مكتبى و تاريخى مبارزه هاى تشيّع است، عوامل و شرايط عينى جامعه نيز يكى از عناصر تعيين كننده آن به شمار مى رود. به عبارت ديگر، ما نمى توانيم شرايط و زمينه هاى عينى پيدايش وضعيّت انقلابى را در سالهاى قبل از انقلاب اسلامى ناديده بگيريم; گرچه وزن و اعتبار اين عوامل در مقايسه با عوامل ديگر، كمتر و سطحى تراست. بدين منظور، براى ريشه يابى انقلاب اسلامى، لاجرم بايد به سالهاى قبل از پيروزى انقلاب بازگرديم و با كندوكاو در متن واقعيتهاى عينى جامعه مادّه و «بهانه» انقلابى را از اين واقعيّتها استنتاج كنيم. با اين كه انقلاب اسلامى از نظر تاريخى ريشه در طول تاريخ و تحولات سياسى و اجتماعى و مذهبى معاصر ايران دارد و بدون درك تحولات دوره معاصر ايران نمى توان علل انقلاب اسلامى را فهميد، (1) براى تحديد موضوع بايد به شرايط بلافصل و نزديك انقلاب اسلامى در دهه هاى 40 و 50 شمسى پرداخت و عوامل و شرايط پيدايى وضعيّت انقلابى را در اين ظرف زمانى ملاحظه نمود. امّا ذكر اين نكته ضرورى است كه اين شرايط و عوامل، خود هيچ گاه سخن نمى گويند و منشأ اثرى نمى شوند، بلكه اين انقلابيون هستند كه با استناد به نظريه سياسى شيعه در نامشروع بودن قدرتهاى دنيوى و به پشتوانه سنّت طولانى مبارزاتى ملّت ايران، اين داده هاى مادّى بى زبان را تفسير مى كنند و از آنها الهام مى گيرند و وضع موجود را به آن پيشينه و مبناى نظرى تطبيق مى دهند.