همان گونه كه گفتيم، جريان فكرى اسلامى از ابتداى ورود تجدّد به ايران، از خود واكنش نشان داد و از تماميت اسلام دفاع كرد، اين خطّى بود كه تا اوايل دهه 1330 تداوم يافت. اين جريان، در مقطع بعد از كودتاى 28 مرداد به جريان فكرى غالب و مسلّط تبديل شد كه از آن تحت عنوان جريان فقاهتى ـ ولايتى ياد كرديم. با توجه به اين كه دو جريان التقاطى اصلاح طلب و راديكال سهم بسيار كمى در بنياد انديشه انقلاب اسلامى داشتند، براى جريان فقاهتى ـ ولايتى اين فرضيه را به صورت اثباتى مطرح مى كنيم و مى كوشيم تا اثبات كنيم كه جريان فكرى اخير، مبتكر اصلى انديشه انقلاب اسلامى است و انقلاب اسلامى بيش از همه بر اساس نقشه و تفكر آن بوده و به پيش رفته است و هم اكنون نيز در آن مدار قرار دارد. در اين فصل به برخى از وجوه تفكر جريان فقاهتى ـ ولايتى به طور مفصل تر مى پردازيم تا نحوه تطبيق آن را بر شاخص هاى انديشه انقلاب اسلامى نشان دهيم. بدين منظور، سه شاخص اصلى انديشه انقلاب اسلامى را در تفكرات اين جريان بررسى مى كنيم. [233] [234]
گفتار اول : تأمل نظرى و فلسفى
يكى از شاخصهاى اصلى انديشه انقلاب اسلامى تأمل نظرى و فسلفى بود و همان گونه كه گفتيم بدين معناست كه براى حل معضلات اجتماعى راه حلهاى نظرى و فرمول تئوريك ارايه شود. به عبارت ديگر معضلات اجتماعى قبل از اين كه مشكلى اجتماعى و سياسى باشند، معضلاتى فلسفى هستند كه بايد در حوزه تفكر و نظر حل شوند تا اين پاسخهاى نظرى و فلسفى بعداً در حوزه سياسى و اجتماعى به مرحله عمل در آيند; يعنى مشكلاتى كه در جامعه وجود دارد، ريشه آنها در جاى ديگرى غير از جامعه بايد جستجو شود. در واقع اين شاخص مبيّن نفى برداشتهاى جامعه شناختى و سياسى از مشكلات جامعه و تأكيد بر برداشتهاى فلسفى و كلامى از مشكل جامعه است و در اين بخش مى خواهيم اين شاخص را در تفكر جريان فقاهتى ـ ولايتى جستجو كنيم و ببينيم براى حل معضلات جامعه چه راه حل نظرى ارايه مى دهد و آن را در عرصه اجتماعى چگونه به اجرا مى گذارد؟