تسلّط انحصارى و تامّ و تمام خاندان سلطنتى بر مقدّرات و سرنوشت كل كشور، موجب شده بود كه پستها و مقامهاى عالى دولتى در انحصار عده بخصوصى قرار گيرد، به طورى كه خارج از خانواده سلطنتى كمتر كسى مى توانست به پستهاى كليدى و مهم دست يابد. بيشتر افرادى كه خارج از خاندان سلطنتى به قدرت و بخصوص نخستوزيرى رسيدند، به دليل وفاداريشان به شاه بوده است (1) و شاه هميشه نخستوزيرانى را انتخاب مى كرد كه به طور كامل مطيع و تسليم او باشند و بدين لحاظ، شخصيتهاى قوى و مستقل كمتر در اين پست ظاهر شدند. دخالتهاى غيرقانونى افراد خاندان سلطنتى در كار دولت، اجازه قدرت يابى شخصيتهاى مستقل را نمى داد. همين مسأله در دوره دكتر مصّدق به وضوح آشكار شد; دخالتهاى ناروا و غيرقانونى خواهران و برادران شاه، موجب شد كه دكتر مصدق آنها و حتى مادر شاه را از كشور اخراج و تبعيد كند. اشرف خواهر دوقلوى شاه يكى از همين تبعيديها بود كه سرانجام موجبات سقوط دكترمصدق را فراهم كرد. (2) از انحصار پستهاى سياسى و كليدى كه بگذريم، قدرت و امكانات دولت و مشاغل حسّاس و كليدى در تيول عدّه معينى از گروههاى خاصّ مثل فراماسونها، بهاييها، هزار فاميل و وابستگان آنها قرار داشت كه نه بر اساس لياقت و استعداد، بلكه بر مبناى روابط به آنها واگذار مى شد. (3) گاهى هم كه چهره هاى تازه اى وارد اين حلقه مى شدند، بيشتر به خاطر تواناييهاى آنان در ايجاد ارتباط با متنفذّين و صاحبان قدرت بود تا استعداد و لياقت.