گفتار دوم : جريان هاى فكرى ايران از قيام تنباكو تا نهضت ملى
گرچه بحث اساسى ما در مورد جريان هاى فكرى بعد از 1332 مى باشد، امّا به عنوان پيش درآمدى بر اين دوره و يافتن ارتباط منطقى بين دوره قبل و بعد از 1332، نگاهى اجمالى به انديشه ها و جريان هاى فكرى قبل از 1332، نيز ضرورى است. زيرا آن چه را كه تحولات فكرى ـ فرهنگى مى خوانيم، به طور دقيق در مقايسه يك دوره با دوره ديگر معنى پيدا مى كند. در ميان بحران ها و تحولات گوناگون ايران در دوره معاصر، بحران تجدّد بيش از همه، مسايل سياسى ـ اجتماعى و فكرى ايران را تحت تأثير قرار داده است. ورود تجدّد به ايران، چالشى همه جانبه بين تمدن جديد غرب و تفكّر اسلامى به وجود آورد كه موجب بحرانى فراگير در همه عرصه ها، بخصوص عرصه فكر و جهان بينى شد. در اثر موج تجدّد، نظريه هاى سنتى بى ارزش شد و نظام اعتقادى تازه اى رواج يافت (1) كه هم روند حركت و حيات جوامع غير غربى را منحرف كرد و هم آنها را دچار تشتّت هاى فراوان سياسى ـ اقتصادى، اجتماعى و حتى فكرى كرد. (2) اين عارضه در روند تحوّل فكرى متفكّران ايرانى تأثير گذاشته و آنها در صدد پاسخگويى و واكنش در مقابل آثار تجدّد بر آمدند. ما به دليل عدم توجه به مبانى و مبادى نظرى و فلسفى تجدّد، فقط فراورده ها و1. آلوين تافلر، موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمى (تهران: نشر نو، چاپ چهارم، 1368)، ص 401. 2. فرهنگ رجايى، «درآمدى نظرى در باب افكار سياسى و اجتماعى در ايران سده چهاردهم هجرى شمسى»، مجله تحقيقات تاريخى، شماره 8، بهار 1372، صص 85 ـ 84.