اين جريان، اساساً سلطنت طلب است و نبايد در اينجا مطرح شود، چرا كه يكى از پايه هاى اصلى انديشه انقلاب (نفى نظام موجود) را فاقد است; اما به لحاظ تأثيرى كه اين جريان فكرى، در واكنش جريان اسلام فقاهتى ـ ولايتى دارد، بررسى آن هم ضرورى است. اين جريان فكرى، ضمن تبليغ و ترويج انديشه سلطنت ايرانشهرى، در صدد يافتن مبانى مشروعيت تاريخى و فرهنگى براى سلطنت بود و درعين حال، برخى فروعات و نتايج دمكراتيك عصر جديد را قبول داشت و در اصول و فروع خود دچار تناقض بود. اين جريان فكرى كه ريشه در تاريخ ايران دارد، دولت مستقر را در اختيار داشت و هيچگاه نيازى به تأمل نظرى و باز انديشى در مبانى خود نمى ديد. به طور كلى در دوره قبل از كودتاى 28 مرداد، اين جريان فكرى به نوعى همزيستى با جريان اسلامى رسيده بود و جريانهاى فكرى ـ مذهبى و اسلامى، به لحاظ مقابله با ايدئولوژيهاى مادّى و الحادى بيگانه و ضرورت وحدت ملت در برابر بيگانكان، به مبانى آن خدشه