مقدمه
پس از شناخت مختصرى از ماهيت انقلاب اسلامى، نوبت به بخش دوم عنوان درس، يعنى ريشه هاى آن مى رسد. در واقع قسمت اصلى و هدف اساسى اين درس هم شناخت همين ريشه هاست. امّا قبل از اين كه به ريشه هاى انقلاب اسلامى بپردازيم، بايد بحث مختصرى در مفهوم «ريشه ها» داشته باشيم تا منظور از كلمه «ريشه» مشخص شود. در اين زمينه، هم مى توان مفهوم لغوى و اصطلاحى ريشه را در علوم اجتماعى مورد بحث قرار داد و هم به نظر برنامه ريز و مقنّن در مصوبات شوراى عالى برنامه ريزى مراجعه كرد. ريشه در لغت به معناى بيخ، اصل، بن، بيخ هر چيز، اصل هر چيز، اصل و بنياد آمده (1) و به اين مفهوم است كه چيزى را ريشه يابى كردن تا به سرچشمه و منشأ آن رسيدن. از اين نظر ريشه هاى انقلاب اسلامى در واقع اشاره به سرچشمه هاى واقعى و علل موجبه انقلاب اسلامى است و بايد منشأ آن را بررسى كرد. در اصطلاح علوم سياسى هنگام بحث از يك موضوع، هم مى توان به توصيف و تشريح آن پرداخت و هم مى توان آن را علت يابى كرد و توضيح داد. كار اوّل را تحت عنوان توصيف (2) و وقايع نگارى و تشريح وضع موجود شئى، و عمل دوم را تبيين (3) و1. ر. ش. به: على اكبر دهخدا لغتنامه، (تهران: دانشگاه تهران، 1342)، شماره مسلسل 88، شماره حرف «ر» بخش اوّل، ص 277، ستون سوم و نيز: دكتر محمد معين، فرهنگ فارسى، (تهران: اميركبير، چ 8، 1371)، ج دوم، ص 1705. .noitpircsiD .. .noitanalpxE ..