حاكميّت استبداد و ديكتاتورى
استبداد از قديم الايّام جزو بارزترين مشخصّات و ويژگيهاى جامعه ايران بوده است. در واقع ريشه استبداد به تاريخ 2500 سال شاهنشاهى برمى گردد و به تعبيرى، ايران از اين نظر، ركورد دار تحمّل و تداوم استبداد در جهان بوده است. (1) با وجود اين كه در طول تاريخ ايران، سلطنت به طور مكرّر دست به دست مى شده، امّا اساس آن هيچ گاه عوض نمى شده است. دوره مورد نظر ما (57 ـ 1342) هم از اين امر مستثنى نيست; با مرورى گذرا به تحولات سياسى ـ اجتماعى اين دوره، بخوبى استبداد و ديكتاتورى را لمس مى كنيم. ماهيّت سياسى و شكل حكومتى رژيم شاه، به گونه اى بود كه على رغم تغيير و تحولّات اقتصادى و اجتماعى، از نقطه نظر سياسى كمترين تحولّى صورت نگرفته بود (2) و از اين ديدگاه، ايران در دوره محمدرضا شاه با ايران در دوره ناصرالدّين شاه هيچ تفاوتى نداشت. در هر دو رژيم، امر و فرمان ظل ا... و خدايگان و شاهنشاه بر امور ريز و درشت مملكتى حاكم بود، وزير و وكيل، نخست وزير، استاندار، سفير، سناتور، فرماندهان نظامى و انتظامى و امرا براساس منويات ملوكانه عزل و نصب مى شدند.1. مهدى بازرگان، انقلاب ايران در دو حركت، ص 84. 2. صادق زيبا كلام، پيشين، صص 114 ـ 111.