يكى از شاخصهاى اصلى انديشه انقلاب اسلامى تأمل نظرى و فسلفى بود و همان گونه كه گفتيم بدين معناست كه براى حل معضلات اجتماعى راه حلهاى نظرى و فرمول تئوريك ارايه شود. به عبارت ديگر معضلات اجتماعى قبل از اين كه مشكلى اجتماعى و سياسى باشند، معضلاتى فلسفى هستند كه بايد در حوزه تفكر و نظر حل شوند تا اين پاسخهاى نظرى و فلسفى بعداً در حوزه سياسى و اجتماعى به مرحله عمل در آيند; يعنى مشكلاتى كه در جامعه وجود دارد، ريشه آنها در جاى ديگرى غير از جامعه بايد جستجو شود. در واقع اين شاخص مبيّن نفى برداشتهاى جامعه شناختى و سياسى از مشكلات جامعه و تأكيد بر برداشتهاى فلسفى و كلامى از مشكل جامعه است و در اين بخش مى خواهيم اين شاخص را در تفكر جريان فقاهتى ـ ولايتى جستجو كنيم و ببينيم براى حل معضلات جامعه چه راه حل نظرى ارايه مى دهد و آن را در عرصه اجتماعى چگونه به اجرا مى گذارد؟
دوره سازندگى فردى
مبناى فلسفى و نظرى تفكّر جريان فقاهتى ـ ولايتى آن بود كه براى ايجاد تحوّل و تغيير مطلوب در حكومت نمى توان به تغييرات روبنايى سياسى دل خوش كرد; بلكه انسان و جامعه را بايد از درون متحوّل كرد و از نوساخت تا جامعه به طور اساسى اصلاح شود. ساختن فرد و جامعه از درون، و بازگشت به خويشتن، وسيله اى بود تا