گستاخى عليه مذهب و روحانيت
بى توجهى به ارزشها و معتقدات جامعه و مقابله با ارزشهاى اسلامى، مشخصه ديگرى از سلطنت شاه در دوره 57 ـ 1342 است. در جامعه اى مانند ايران كه 98 درصد جمعيت آن مسلمان و بيش از 90 درصد آنها پيرو مذهب شيعه هستند، (2) اوّلين و مهمترين ارزش مشترك ملت، اسلام است و هيچ دولتى نمى تواند اين عامل وحدت بخش را ناديده بگيرد. امّا رژيم شاه با گستاخى خود عليه مذهب و روحانيت، (3) مصداق اين بى توجهى شده، مورد خشم و نفرت مردم قرار گرفت. بر همين اساس گفته مى شود كه يكى از عوامل عمده بروز انقلاب اسلامى، تلاش شاه در زير پا گذاشتن ارزشها و سمبلهاى ديرين اجتماعى بود كه ريشه عميقى در مذهب داشتند. (4) اين حركت و تلاش شاه، از سالهاى 1340 به بعد بسيار واضح تر شد و بخش بزرگى از مخالفين رژيم شاه با تمسّك به اسلام و مذهب به مقابله با وى برخاستند. تقليد و اقتباس شاه از سكولاريسم، نفى ميراث اسلامى، نفرت از اعراب و تجليل از گذشته پيش از اسلام، تأكيد بيش از حد بر ناسيوناليزم قومى و نژادى، پيرايش زبان فارسى از واژه هاى عربى، تغيير تاريخ اسلامى به تاريخ شاهنشاهى و جستجوى پايه هاى نظرى و تاريخى براى مشروعيت سلطنت، تغيير در قوانين و مقررات و حذف مواد مربوط به اسلام در آنها و... مسايلى بودند كه واكنش اقشار و طبقات مذهبى را برمى انگيخت. ايدئولوژيهاى ناسيوناليستى رسمى، بخصوص در دهه 1350، دست كم در ظواهر1. جلال الدين مدنى، پيشين، ص 124. 2. منوچهر محمدى، پيشين ص 74. 3. عبارت از مهندس بازرگان است. رجوع شود به: انقلاب ايران در دو حركت، ص 21. 4. همان، ص 76.