3ـ قيام عاشورا
ائمه شيعه (عليهم السلام) با وجود كنار بودن از مركز قدرت، در طول دوره امامت خود همواره به عنوان محور و مركز آگاهى بخش و مبدأ نهضتها و حركتهاى انقلابى و عامل فشارى براى جلوگيرى از انحراف عميق تر خلفا بودند. (1) اوج اين حركت را در قيام تاريخى امام حسين (عليه السلام) مى بينيم كه استراتژى يك قيام و انقلاب سرنوشت ساز و جاودان را ترسيم كرد و يك الگوى عملى و نظرى براى شيعيان در طول تاريخ به جاى گذاشت. الف ـ الگوى عملى مبارزه: قيام عاشورا يك مدل انقلابى و الگوى عملى مبارزه براى شيعيان است. امام حسين (عليه السلام) تنها امامى است كه تلاش و كوشش خود را براى احقاق حق حاكميت الهى با يك قيام مسلحانه همراه نمود و اين درس عملى را به شيعيان داد كه در اسلام و مكتب شيعه، راه انقلاب و مبارزه هم باز است. از اين نظر، انقلاب و مبارزه هم جزئى از اسلام است و اسلام در كنار دعوت به صلح و صفا و صميميت و آرامش و امنيت، در شرايط و مقتضيات خاص، مجوز انقلاب را هم صادر كرده است. چه بسا اگر شيعه همين يك نمونه عملى و عينى را نداشت، برخى از كج انديشان مى توانستند ادعا كنند كه اسلام يك دين محافظه كار و در بهترين شرايط، دين رضا و توكل و تسليم است و به لحاظ عدم تهديد نظم و امنيت، راه انقلاب و خروج عليه حاكم ظالم را بسته است و همين را مايه عافيت طلبى خود قرار دهند، اما با وجود اين الگوى عملى بخصوص با توجه به اين كه برداشت معصومين (عليهم السلام) از اسلام، قطعاً مبتنى بر علم غيب و درست است، ديگر نمى توان مدعى شد كه اسلام، انقلاب و1. عميد زنجانى، پيشين، صص 110 ـ 111.