گفتار دوم : نفى وضع موجود
براى آنكه انديشه اى بتواند بعنوان مبناى فكرى انقلاب اسلامى قرار گيرد، لزوماً بايد نظام موجود را به لحاظ فكرى و نظرى نفى كند و با ايراد خدشه در مبادى و اصول آن، زمينه را براى طرح نظام ايده آل خود فراهم سازد. در واقع، اوّلين ركن هر انديشه انقلابى، نكوهش و نفى وضع موجود است و جريان فكرى فقاهتى ـ ولايتى، اين كار را از اوايل دهه 1340 شروع كرد كه امام و شهيد مطهرى دو متفكر اين عرصه بودند.امام خمينى (رحمه الله) و نفى سلطنت
در شرايطى كه لايحه انجمنهاى ايالتى ـ ولايتى تصويب مى شد، امام خمينى (رحمه الله) مخالفت و مبارزه خود را عليه رژيم آغاز كرد و وقتى كه از اندرز و نصيحت نتيجه نگرفت و فاجعه فيضيه در فروردين ماه 1342 رخ داد، با حمله مستقيم و بىواسطه به رژيم، سنّت تقيّه را شكست و فتواى تاريخى خود را در حرمت تقيّه و وجوب اظهار حقايق «ولو بلغ مابلغ» صادر كرد. (1) با اين كه امام (رحمه الله) در سخنرانيها و اعلاميه هاى خود، ابتدا روى قانون اساسى و مشروطه احتجاج مى كردند، (2) اين امر هم به منظور به حركت درآوردن و به مبارزه واداشتن همه مخالفان شاه بود و هم اين كه همان گونه كه خود به صراحت فرمودند، يك جدال احسن بود و امام (رحمه الله) مى خواست با منطق خود رژيم با آن برخورد كند. بدين لحاظ در1. نامه امام در پاسخ علماى تهران، مورّخه 23/1/1342. رجوع شود به: صحيفه نور، ج 1، ص 74. 2. حميد روحانى، پيشين، مجلّد اوّل، ص 158.