فصـل سوم : مبانى فكرى انقلاب اسلامى
گفتار اول : مباحث نظرى گفتار دوم : جريان هاى فكرى از قيام تنباكو تا نهضت ملى گفتار سوم : جريانهاى فكرى از نهضت ملى تا انقلاب اسلامى [195] [196]مقدمه
براى شروع يك انقلاب فقط مبانى نظرى و سوابق تجربى و شرايط عينى كافى نيست، علاوه بر اينها يك ايدئولوژى مى خواهد كه وضع موجود را بر اين مبانى و سوابق و شرايط تطبيق دهد و به مردم آگاهى بدهد كه اكنون زمان انقلاب است و در واقع مصاديق طغيان عليه حاكم را تشخيص دهد. يعنى تشخيص و تطبيق حكم بر موضوع مهمترين مسأله است كه در ارتباط با انقلاب، به طور مشخص ايدئولوژى انقلاب را تشكيل دهد. به عبارت ديگر، انقلاب براى نقطه عزيمت خود، ايدئولوژى و دستورالعمل مى خواهد كه در واقع جزيى و اجرايى و كاربردى كردن همان مبانى نظرى است. مبانى نظرى سخن نمى گويند و راه كار نشان نمى دهند. مگر اين كه جزيى شده و بر موارد موجود تطبيق داده شوند و براى آنها دستورالعمل صادر گردد و اين امرى است كه به عهده رهبران انقلابهاست. اگر براى رهبر هر انقلاب سه وظيفه عمده قايل شويم (1) ، اوّلين و اساسى ترين آنها ايدئولوژى پردازى است و تا اين ايدئولوژى نباشد، مردم نمى توانند انقلاب كنند. البته ممكن است مردم هم قادر باشند كه ايدئولوژى انقلابى را از متن نظريه و سوابق و شرايط استخراج كنند و اين امر به معناى عدم درك و آگاهى مردم نيست، ولى بايد اين ايدئولوژى به نحو واحد و يگانه اى فهم شود و از يك مركز و محور به همه مردم1. ر. ش. به: منوچهر محمدى، پيشين، ص 42 ـ 43.