لطفا منتظر باشید ...
موانع و مشكلات
دو مشكل اساسى در مقابل اين هدف بلند و مهم قرار گرفته و مانع تحقق فلسفه ايندرس شده است: يكى اينكه دروس عمومى در جامعه دانشگاهى ما بى اهميت، كم ارزش و غيرضرورى جلوه كرده و درس «انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن» نيز در مجموعه اين دروس قرار دارد. دانشجويان اغلب دروس عمومى را در مقابل دروس اصلى قرار مى دهند و به اين نتيجه ساده مى رسند كه دروس عمومى، غيراصلى است و اهميتى ندارد. اما در واقع دروس عمومى (با صفت اجبارى) در مقابل دروسى تخصصى و گرايشى (با صفت انتخابى) و نيز در مقابل دروس اختيارى است و از لفظ «عمومى بودن» هيچ گاه، بى اهميتى و فرعى بودن استنتاج نمى شود. بلكه دروس عمومى نيز به لحاظ اهميت وارزش، همانند دروس اصلى و پايه، پيش نياز ضرورى همه رشته هاست و در مورد انقلاب اسلامى كه ضرورت فعلى ماست و دانش عمومى مربوط به آن در آموزش و پرورش كمتر تحصيل مى شود، اين اهميت بيشتر است. مشكل ديگر در مقابل اين درس، عدم انسجام فكرى و نظرى و نيز عدم برنامه ريزى صحيح در ارايه اين درس است كه عامل اصلى عدم تحقق هدف درس و حتى موجد مشكل اوّل است. اين درس، اوّلا; به علت عدم سابقه آكادميك داراى سرفصلهاى منسجم، منطقى و علمى نيست وبا سليقه شخصى افراد (كه دلسوز به انقلاب بوده و حسن نيت نيز داشته اند) براى آن سرفصل نوشته شده است. يعنى خود نظام آموزش عالى و شوراى عالى برنامه ريزى به علت نداشتن متخصصين دانشگاهى در مورد انقلاب اسلامى، برنامه ريزى كلان اين درس را خوب انجام نداده است و لذا اين درس پس از سالها تدريس، هنوز يك درس دانشگاهى و آكادميك نشده و گاهى موجب يأس و دلسردى دانشجويان و پيدايش ذهنيت منفى نسبت به اين درس شده است. در واقع سرفصلهاى موجود درس، تناسب و تطابقى با هدف و فلسفه وجودى اين درس ندارد و لذا به تحقق هدف منجر نمى شود. ثانياً; اين درس در دانشگاهها مدتها با تشتت آرا و استادان مختلف و كاملا «موقّت» و بدون جايگاه هيأت علمى تدريس شده و مورد حمايت جدّى مسؤولين مربوطه قرار نگرفته است. غالب استادان محترم اين درس، استادان موقت و بدون
تخصص در موضوع انقلاب اسلامى و صرفاً علاقمند به انقلاب اسلامى بوده اند. نظام آموزش عالى هيچ گاه براى اين درس بخصوص، استاد متخصص تربيت نكرده و جايگاه شغلى آنها را تثبيت ننموده تا آنها به عنوان متخصصين انقلاب اسلامى، اين درس را با ممارست و تدريس بيشتر، بارور كنند. (1)
