مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
خيلى مفصّل بود. جشنها همچنان ادامه داشت و يكى پس از ديگرى از راه مى رسيد. همه اينها غير از جشنهاى عادى ساليانه بود كه به مناسبت ايام تولّد و ازدواج اعضاى خاندان سلطنتى برپا مى شد و طى سالها، مدارس و ادارات به تعطيلى آنها عادت داشتند. (1) امّا اين همه تجمّل و تشريفات و تفريح و مسافرتهاى خارج، كافى نبود و شاه مى خواست جزيره كيش را به مونت كارلوى حارّه اى ايران تبديل كند كه سلطنتش كفاف نكرد. به طور خلاصه بايد گفت كه اين دوره، دوره اوج خوشى و خوشگذرانى شاه و خاندان سلطنتى بود. شاه با اين مراسم و جشنها، خود را در اوج قدرت و سلطانى بلا منازع مى ديد كه جبران ضعف شخصيتى و نامشروع بودن سلطنتش را مى كرد. هيكل با اشاره به جلال و جبروت شاه در اين مراسم، مى نويسد: شاه ميهمانان خود را با انواع برنامه ها سرگرم كرده و اينك با احساس حلول روح كوروش و داريوش در خود، آن احساس نا امنى سابق را جبران مى كرد. (2) امّا همين جشنها و مراسم را سرآغازى بر سقوط سلطنت در ايران دانسته اند; (3) زيرا تضاد بين شكوه و عظمت اين جشنها، و فقر و فلاكت اكثريت ملت ايران را به وضوح نشان داد و حربه اى تبليغاتى و سوژه اى براى اعلام نارضايتى به دست مخالفين داد.