مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حل مشكلات سياسى ـ اقتصادى جامعه، در پى راه حل هاى تندروانه، خشن و براندازانه بودند. اين مكتب فكرى جديد از سوى جوانان پر شور و روشنفكران عدالت خواه مطرح شد كه تحت تأثير ماركسيسم ـ لنينيسم و با مقايسه پيشرفت هاى علمى و صنعتى غرب با عقب ماندگى ايران، حركت هاى چپ گرايانه را در ايران پايه گذارى كردند. (1) گرچه سرخوردگى از ليبراليسم و ناسيوناليسم و ديكتاتورى رضا خان محرك اين جريان بود، اما مبلغان اين افكار، از همان ابتدا با حربه آزادى، ـ به قول خود ـ به انتقاد و مبارزه عليه «ارتجاع و اشرافيت» دست زدند و جرايد آنها به «آخوند بازى و كهنه پرستى» نيز حمله كرد و آنها را انگلوفيل ناميد (2) و به اين ترتيب ماهيت ضد مذهبى خود را نيز آشكار ساختند. در شرايط خلأ ايدئولوژيك و انحصار ايدئولوژى ليبراليستى، ماركسيسم به عنوان يك ايدئولوژى انقلابى مطرح بود (3) و همسايگى شوروى با ايران و حمايت علنى از اين جريان، موجب مى شد كه جريان مذكور سعى كند به شيوه هاى مختلف درصدد تغيير جامعه ايران و ايجاد نظامى سوسياليستى بر آيد. به اين لحاظ، آنها ضمن نفى ارزش هاى جامعه اسلامى و خرافاتى دانستن برخى از آنها، در جستجوى جامعه اى سوسياليستى مشابه شوروى بودند و افكار مادّى و الحادى را تبليغ مى كردند. (4) حزب توده، مشكل عقب ماندگى ايران را ناشى از ساخت اقتصادى سرمايه دارى جهانى مى دانست كه موجب تسلّط قدرت هاى امپرياليستى بر ايران و تبعيت ايران از آنها شده بود. بر همين اساس، حزب با ارايه تحليلى اقتصادى، مشكل جامعه را ناشى از بحران سرمايه دارى جهانى دانسته و طبقه كارگر و دانشجو را به تشكيل جبهه اى