مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دمكراسى و نگرش به دين در پرتو علم تجربى، نمونه هاى اصلاح طلبى آنان است. (1) روش اينها نيز بازگشت به قرآن و ناديده گرفتن حديث بود. عمده تلاش و كوشش اينها، صرف تحليل علمى و عصرى دين بود تا ثابت كنند كه على رغم فهم علماى سنتى، دين اسلام يك دين عصرى و منطبق با مقتضيات هر عصر است و مطابق با هر شرايطى، قابل تطبيق و تحليل است; در همين راستا بود كه قرآن را تفسير علمى و تجربى مى كردند تا سازگارى اسلام را با ايده هاى دمكراتيك جديد نشان دهند. يكى از آموزه هاى اصلى اين جريان، تلفيق بين اسلام و دمكراسى، و ارايه طرحى از نظريه دمكراسى اسلامى بود. (2) با وجود تعارض و ناسازگارى ذاتى بين اسلام و دمكراسى مورد نظر اينها، شباهتهاى ظاهرى بين اسلام و دمكراسى سبب شده بود كه آنها سعى كنند با طرح نظريه دمكراسى اسلامى، سرشت دمكراتيك اسلام را ثابت كنند. در اين راه، برخى با اتخاذ يك نظرگاه فلسفى، و طرح مسايلى مانند جهان واحد و وحدانى، كليّت قوانين و حرمت فرد را دنبال كرده اند (3) و برخى ديگر نيز به مسايل ملموس تر و بازدارنده مانند استبداد داخلى و كندوكاو در متون دينى پرداخته اند تا مجوّزهاى حقوقى نظارت فرد بر حكومت را پيدا كنند. (4) نهضت آزادى ايران، در اين دسته اخير قرار داشت و با همين ديدگاه به استخراج اصول و معادلهاى دمكراسى در متون اسلامى مى پرداخت. بدين لحاظ، اينها فقط به بازگويى اصول دمكراسى با اصطلاحات اسلامى پرداختند و هيچ گاه به متن اسلام مراجعه نكردند تا موازين اخلاقى ـ حقوقى و قانونى اسلام را استخراج كنند; به همين دليل نتوانستند به ارايه نظريه اى منسجم از دمكراسى كه با مقتضيات و اصول اسلامى متناسب باشد، برسند. (5) بنابراين، ضعف اساسى اين جريان در آن بود كه اولاً خلوص ايدئولوژيك نداشت و التقاط مى كرد;