مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از آنجا كه دو نفر از بنيانگذاران اوليه سازمان مذكور، حيات سياسى خود را در بستر نهضت آزادى آغاز كرده بودند، تعليمات سياسى نهضت آزادى و انديشه هاى مذهبى رهبران آن، افقهاى تازه اى را در نگرش اسلامى آنان پديد آورد; (1) تاكيد بر علم و انديشه علمى كه در افكار مهندس بازرگان وجود داشت، آنان را قانع كرده بود كه در اسلام، بين باورهاى مذهبى و قوانين و يافته هاى علمى، تباينى وجود ندارد و همه اصول دين و كل چارچوبه اعتقادى اسلام را مى توان لباس علمى پوشاند و درستى آنها را بر مبناى علمى نشان داد. از سوى ديگر، انديشه هاى آيت الله طالقانى آنها را بر اين باور ترغيب مى كرد كه اسلام دين عدالت اجتماعى، مبارزه سياسى و سازگار با مقتضيات اجتماعى هر عصرى است. به سخن ديگر، اسلامى كه از ديد رهبران نهضت آزادى ترويج مى شد، يك ايدئولوژى علمى بود كه آزادى و عدالت اجتماعى را نويد مى داد. سازمان مذكور تحت تأثير سركوب قيام 15 خرداد 42 و بى نتيجه ماندن مبارزات قبلى ملت ايران، به اين نتيجه رسيده بود كه نبود ايدئولوژى انقلابى و فقدان رهبرى انقلابى، عامل شكست بوده است. امّا آنها در تدوين ايدئولوژى انقلابى خود، از تعبير و تفسير علمى دين و تجديد نظر در انديشه هاى دينى، پافراتر نهادند و با الهام از انديشه هاى ماركسيستى، به تبيين و تلفيق آراى پرطرفدار ماركسيسم در قالب باورهاى اسلامى پرداختند (2) و آن بخش از عقايد اسلامى را كه مطابق تفسير خودشان، هم جهت با اصول و انديشه هاى ماركسيستى بود، مورد تأكيد و آموزش قرار دادند و بقيه عقايد را مسكوت گذاشتند. سازمان مذكور، سرانجام با حذف دوگانگى فكرى بين اسلام و ماركسيسم، كاملاً به ماركسيسم گراييد و با نابودى سازمان در سال 1354، در عمل مشى مسلحانه نيز با شكست مواجه شد. (3) البته با نابودى سازمان، جريان التقاطى راديكال همچنان به حيات خود ادامه داد و هنوز هم طرفدارانى دارد و عده اى حتى اين مكتب فكرى را مبناى انقلاب اسلامى