مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مقدمه و تجديد عهد دينى (در جهانى كه همه راهها به نفى ديانت ختم مى شد) به كار انداخت. (1) بدين لحاظ، برخى معتقدند كه معارضه جويى غرب در برابر توانمندى و كارآيى اسلام، يك عامل تحرك مسلمانان و بخصوص ايرانيان، براى پرداختن به انديشه و تفكرات اصيل اسلامى بوده است. (2) امّا در مقطع بعد از كودتاى 28 مرداد كه عصر بن بست و بحران انديشه ها و ايدئولوژيهاى غيرمذهبى است، جريان اسلام فقاهتى ـ ولايتى كاملاً نمود مى يافت و به يك جريان فكرى غالب و مسلط تبديل مى شد. و ضمن خروج از موضع تدافعى، دست به ابتكار زد و اسلام را به عنوان كليّتى فكرى، اخلاقى، حقوقى، سياسى، اقتصادى، و اجتماعى كه پاسخگوى مشكلات و مسايل سياسى و اجتماعى جديد است، مطرح نمود. جريان را بدان علّت «فقاهتى ـ ولايتى» نام نهاده ايم كه تداوم انديشه اجتهادى و اصولى شيعه است و منظور ما از آن، تأكيد بر تماميت و جامعيت اسلام در همه ابعاد آن و تعبير ديگرى از اسلام ناب محمّدى (ص) است. تجربيات ناموفق گذشته، بخصوص انقلاب مشروطه و جنبش ملّى شدن نفت، شكى باقى نگذاشته بود كه تا حركتى اساسى و بنيادى (نه رفرميستى) به منظور قطع ريشه هاى فساد و برقرارى نظامى نوين بر پايه ارزشها و ايده آلهاى «خودى» صورت نگيرد، نتيجه اى نخواهد داشت. (3) بدين لحاظ، جريان اسلام فقاهتى ـ ولايتى در مقابل راه حلهاى سياسى و انقلابى مبارزه عليه رژيم، به فعاليتهاى فكرى ـ فرهنگى روى آورد و با اهتمام به تربيت و آموزش مردم، به دنبال ايجاد تحوّلى اساسى تر در جامعه رفت. مبناى فلسفى تفكر اين جريان آن بود كه براى ايجاد تحوّل در جامعه و تغييرهاى مطلوب در حكومت، نمى توان به تغييرات روبنايى سياسى دل خوش كرد; بلكه بايد انسان و جامعه را از درون متحول كرد و از نو ساخت تا جامعه به طور اساسى اصلاح شود.