مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در ميراث تاريخى و تهيّه پشتوانه نظرى و فرهنگى براى حقّ سلطنت است. (1) نظام سلطنتى كه در طول دهه 1330 و اوايل دهه 1340 سلطه و اقتدار مطلقه خود را تثبيت كرده بود، كم كم در دهه 1350 درصدد برآمد كه ضمن ترويج و تبليغ نوعى سلطنت ايرانشهرى، به مبانى مشروعيت تاريخى و فرهنگى سلطنت استناد جويد. در چنين شرايطى، جريان فكرى فقاهتىـ ولايتى در محكوم سازى صريح تمدّن پيش از اسلام و بخصوص نفى سلطنت و شاهنشاهى مصمّم تر شد; ضمن اين كه اين تلاشهاى رژيم شاه نيز، مردم را در تمسّك هرچه بيشتر به اسلام و ارزشهاى اسلامى تحريك مى كرد. امام (رحمه الله) با اين كه در اواخر دهه 1340، سلطنت را نفى كرده بود، در سخنرانى 1/4/1350 خود به مناسبت جشنهاى 2500 ساله، دوباره به ارزشهاى مورد نظر رژيم حمله كرد و فرمود: «شاهنشاهى ايران از اوّل كه زاييده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است. جنايات شاههاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است،...». (2) در بخش ديگرى از سخنان امام (رحمه الله) مى خوانيم: «...ملك الملوك را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من، يعنى شاهنشاه... جزءِ كلمات منفور است كه به كسى از بشر نسبت داده شده،...». (3) علاوه بر امام خمينى (رحمه الله) ، شهيد مطهّرى نيز با مخالفت سرسختانه خود با ناسيوناليسم فرهنگى رژيم، نشان داد كه مدافعان اسلام، اجازه باز گشت از اسلام به زرتشتى گرى و فرهنگ قبل از اسلام را نمى دهند. به تعبير مرحوم عنايت، مخالفت با جريان سلطنت ايرانشهرى و بازگشت به تمدّن پيش از اسلام، خطّى است كه شهيد مطهّرى در بسيارى از آثارش آن را دنبال كرده است. (4) در واقع شهيد مطهّرى برجسته ترين متفكّر مذهبى بود كه به مقابله فكرى و نظرى