مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
2ـ براى مقايسه انقلاب اسلامى با انقلابهاى ديگر نيز بايد ماهيت آن را شناخت تا با آگاهى از ماهيتهاى متفاوت پديده هاى مورد مقايسه، شرايط مناسب مقايسه فراهم شود و ناآگاهانه، دو پديده ناهمگون و يا موارد غير قابل مقايسه، با هم مقايسه نشوند. 3ـ براى حفظ و تداوم انقلاب اسلامى هم بايد ماهيت آن را شناخت تا پس از گذشت چند نسل، براثر تفسيرها و تأويلهاى نادرست و مغرضانه، انقلاب اسلامى قلب ماهيت نشود و از مسير اصلى خود منحرف نگردد; همان گونه كه انقلاب اسلامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) در صدر اسلام ـ به علت عدم توفيق يا عدم فرصت كافى براى تبيين و تعريف ماهيت آن از سوى متوليان انقلاب، ـ بلافاصله پس از پيامبر (صلى الله عليه وآله) به نهضتى «قومى» و «عربى» تعبير شد (1) و هنوز هم اعراب مسلمان، دين اسلام را «عربى» و خود را «امّت عرب» مى خوانند. پس از رحلت پيامر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) ، در اثر رخنه فرصت طلبان و دشمنان اسلام (كه لباس و شكل عوض كرده بودند)، مسير و محتواى اصلى انقلاب عوض شد و امّت پيامبر به جاى اين كه به حفظ و تداوم دستاوردهاى انقلاب بپردازند، با تكيه بر ماهيت قومى و عربى اين حركت عظيم تاريخى، موجب اختلاف و تفرقه در امت اسلامى شدند; (2) زيرا گروهى با طرح شعار «اسلام راستين»، مدعى شدند كه آن چه به عنوان «اسلام»، مطرح مى شود، اسلام واقعى نيست و گروه ديگر با طرح شعارهاى ناسيوناليستى و قوميت گرايى، مدعى رهبرى و سرورى قوم خود شدند و در امّت اسلامى جنگهاى ناسيوناليستى به وجود آوردند. بر اساس اين تعبير قديمى كه مى گويد: «جهان گيرى از جهاندارى ساده تر است»، مى توان گفت: انقلاب كردن آسان تر از انقلاب نگه داشتن است (3) و حفظ و نگهدارى انقلاب بيش از هر چيز منوط به حفظ ماهيت آن است. زيرا بعد از پيروزى انقلاب كه دشمنان ظاهرى و بيرونى از صحنه خارج شده اند، به طور طبيعى انقلاب از درون