مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
جامعه به لحاظ اقتصادى است. هدف چنين انقلابى هم رسيدن به جامعه اى است كه شكاف طبقاتى نداشته باشد; يعنى رسيدن به جامعه اى بى طبقه. 2ـ در مكتب سرمايه دارى نوعى ماهيت انسانى، سياسى و آزاديخواهانه براى انقلاب قايل هستند; بر اساس اين بينش، طغيان و عصيان به خاطر فقر و گرسنگى، اختصاص به انسان ندارد و حيوان هم اگر گرسنه بماند، طغيان مى كند. اما انقلاب مختص انسانها و جوامع انسانى است و انقلاب هنگامى مى تواند خصلت انسانى داشته باشد كه آزادى خواهانه و سياسى باشد; زيرا ممكن است در جامعه اى شكمها را سير كنند وفقر و محروميت را از بين ببرند، ولى حق آزادى، حق دخالت در سرنوشت، حق اظهارنظر و اظهار عقيده را از مردم سلب كنند. اينجا مردم براى كسب حقوق از دست رفته خود قيام مى كنند كه هيچ يك از اين حقوق اقتصادى نيستند. بنابراين انقلاب ماهيتى دمكراتيك و ليبرالى پيدا مى كند و نه اقتصادى. ريشه و عامل اين انقلاب فطرت و آزادگى انسان، و هدف آن هم رسيدن به دمكراسى و آزادى سياسى است. 3ـ شهيد مطهرى با تشريح دو نظريه مذكور در مورد ماهيت انقلابها، معتقد است كه انقلاب مى تواند ماهيتى اعتقادى و ايدئولوژيك هم داشته باشد و مردم براساس اعتقاد و ايمان به يك مكتب الهى دست به انقلاب بزنند. (1) بدين معنى كه مردمى كه به يك مكتب ايمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن شديداً وابسته اند، وقتى مكتب خود را در معرض خطر و آماج حمله هاى بنيان كن مى بينند، خشمگين و ناراضى از آسيبهاى وارد بر پيكر مكتب و در آرزوى برقرارى كامل مكتب خود دست به قيام و انقلاب مى زنند. انقلاب اين مردم، ربطى به سيرى و گرسنگى ندارد و ممكن است هم شكمشان سير باشد و هم آزادى داشته باشند، اما چون مكتب و آرمانهاى خود را استقرار نيافته مى بينند، برمى خيزند و انقلاب مى كنند. اينجا عامل اصلى انقلاب آرمان خواهى و