مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ثانياً; هدفدارى در تحولات اجتماعى مطرح است و افراد هنگامى درصدد تخريب و نفى وضع موجود بر مى آيند كه آن را زيان آور ببينند و قصد جلوگيرى از ضرر داشته باشند و يا اوضاع و احوال بهترى را در نظر گرفته و بخواهند كه با رسيدن به آن نفع بيشترى متوجه خود كنند. بر اين اساس، ارزشها و آرمانها را مى توان دخيل در دگرگونيهاى اجتماعى دانست، بخصوص اگر اين آرمانها به صورت يك ايدئولوژى جامع و كامل باشند كه تأثير مهمّى خواهد داشت. (1) منوچهر محمدى با اشاره به ويژگيها و عواملى نظير مردمى بودن، همراه با خشونت بودن، تغيير ارزشهاى مسلط، ناگهانى و سريع بودن و تغيير سيستم سياسى حاكم، انقلاب را يك حركت مردمى در جهت تغيير سريع و بنيادى در ارزشها و باورهاى مسلط، نهادهاى سياسى، ساختارهاى اجتماعى، رهبرى، روشها و فعاليتهاى حكومتى يك جامعه توأم با خشونت داخلى تعريف مى كند. (2) اين تعريف به فرايند و نتايج انقلاب پرداخته و علل آن را مطرح نكرده است. همان طور كه اشاره شد، شهيد مطهرى با پررنگ كردن عوامل اراده، تقدس و جنبه نفى و انكار، (3) انقلاب را طغيان و عصيان مردم يك سرزمين عليه نظم حاكم موجود، به منظور استقرار نظمى مطلوب مى داند. (4) با توجه به اين تعريفها و ويژگيها مى توانيم انقلاب را چالشى تقريباً خشن، مستمر و تدريجى بين دو طرف بدانيم كه هدف آن، اثبات يا نفى وضع موجود در يك سرزمين خاص است. در اين منازعه، يك طرف قدرت مستقر را در اختيار دارد و طرف ديگر مشاركت مردم را و هر يك مدعى استقرار نظم مورد نظر خود بر سرزمين مورد ادعا هستند. در اين تعريف، هم علل موجبه انقلاب (نارضايتى از وضع موجود) و هم علت غايى آن (استقرار نظام مطلوب) مدنظر قرار گرفته است و هم اين كه فرايند انقلاب و تقابل نيروها و منابع دو طرف منازعه را در بردارد.