مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
انحرافى سالهاى قبل از انقلاب اسلامى و نيز برخى روشنفكران، وجود «نظريه انقلاب» و يا «جواز قيام عليه حاكم» را در اسلام منكر شده اند. (1) و اصلا يكى از دلايل گرايش سازمان منافقين به ماركسيسم در سالهاى قبل از انقلاب اسلامى، اين بود كه اسلام را فاقد عناصر انقلابى و مبارزه جويانه تلقى مى كردند. اين سازمان ابتدا با نام، شعار و سمبل اسلامى تحت عنوان «سازمان مجاهدين خلق ايران» به وجود آمد و در صدد مبارزه با رژيم شاه بر اساس معيارهاى اسلامى و مكتبى بود و حتى بسيارى از شخصيتهاى مسلمان و مذهبى و روحانى مخالف رژيم، آنها را تأييد مى كردند. وقتى ايدئولوگهاى سازمان به دنبال كسب مجوزهاى شرعى و راهكارهاى عملى مبارزه به بررسى متون و منابع اسلامى بخصوص قرآن پرداختند، ناگهان به بن بست رسيده و معتقد شدند كه اسلام على رغم داشتن محتواى خوب و غنى فرهنگى، فاقد مايه هاى انقلابى و علم مبارزه است. اين بود كه در سال 1354 به طور رسمى ماركسيست شدن خود را اعلام كردند و با پذيرش ماركسيسم به عنوان علم مبارزه و تلفيق آن با اسلام در صدد خلق يك مكتب انقلابى و به تعبيرى اسلام انقلابى افتادند. اگر چنين ادعايى درست باشد، يا بايد انقلاب اسلامى ايران را انقلابى مثل ساير انقلابهاى معاصر جهان بدانيم كه ريشه هاى مذهبى و اعتقادى نداشته و فقط بر مبناى مادى و سياسى بوده است، و يا اين كه مثل روشنفكران التقاطى و چپ گرا انقلاب اسلامى را مولود قرائت جديدى از اسلام بدانيم كه با اسلام آن گونه كه علما و مراجع بزرگ سنتى مى فهميدند، فرق مى كرد. (2)