مدخلی بر انقلاب اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
به تفاوتهاى اساسى بين اسلام و مسيحيت، بحث اصلاح دين منتفى است و نمى توان با ادعاهاى روشنفكرانه دست به تأويل دين زد و آن را به شكل دستورالعلمهاى سياسى و حزبى در آورد تا به برنامه و «پروگرام» يك حزب سياسى عمل گرا تبديل شود. بنابراين، پرداختن به مجوزهاى مكتبى و عقيدتى قيام سراسرى مردم عليه رژيم شاه، پيشاپيش جلوى اين القائات مسموم بيگانگان و روشنفكران را خواهد بست و ذهن و انديشه را به سرچشمه هاى اصلى انقلاب اسلامى معطوف خواهد كرد. اگر ريشه هاى عقيدتى و مكتبى را از انقلاب اسلامى جدا كنيم و بخواهيم انقلاب اسلامى را بدون اين سرچشمه ها تحليل كنيم، بين انقلاب اسلامى و انقلابهاى ديگر جهان تفاوتى وجود نخواهد داشت و ناگزير بايد مثل ساير انقلابها به توجيه اقتصادى، سياسى و... متوسل شويم. متأسفانه برخى تحليل گران انقلاب اسلامى در دانشگاهها، تحت تأثير ديدگاهها و نظريه هاى غربى با نوعى «تقدس زدايى» از انقلاب اسلامى، سعى مى كنند (به قول خود) به تحليل و تبيين علمى انقلاب اسلامى بپردازند كه به طور طبيعى در تحليل علمى آنها، مذهب و دين جايى ندارد. (1) براى ردّ اين ديدگاهها و برداشتهاى غلط در ادامه اين بحث به برخى از مبانى مكتبى كه براى ريشه يابى انقلاب اسلامى، بايد مورد نظر قرار گيرد، اشاره مى كنيم.