مثل هاى آموزنده قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل هاى آموزنده قرآن - نسخه متنی

مولف: جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2- قلب صنوبرى مظهر حيات

قلب صنوبرى كه در سمت چپ سينه انسان قرار دارد عضوى از بدن انسان است كه وظيفه آن پخش خون به سراسر بدن مى باشد، در حالى كه قلب عضوى از كل بدن است ، مظهر حيات انسان به شمار مى رود، و ايستادن آن ، غالبا نشانه مرگ مى باشد و اثر پديده هاى روانى در آن ، زودتر از اعضاى ديگر مشاهده مى شود. قلب انسان هنگام فرح و شادى ، غضب و خشم ، خوف و ترس ، زودتر از اعضاى ديگر، عكس العمل نشان مى دهد، ضربان آن تند و يا كند مى گردد.

به خاطر چنين ويژگى ، بسيارى از امور روانى حتى تعقل و تفكر به آن نسبت داده مى شود، در حالى كه قلب مظهرى بيش براى اين موضوعات نيست ، و مركز آنها همان نفس انسان و قوه عاقله اوست و به خاطر همين ويژگى ، قساوت و بى رحمى كه پديده روانى خاصى است ، در آيه مورد بحث به (قلوب ) نسبت داده شده و فرموده است : (ثم قست قلوبكم ) در حالى كه محور واقعى آن روح و روان است .

3. دلهاى سخت تر از سنگ

در زبان فارسى به انسان بى رحم و بى مروت سنگدل مى گويند، انسانى كه در برابر پديده ها راءفت خيز و واكنشى از خود نشان نمى دهد و از كنار آنها با بى تفاوتى كامل مى گذرد، در ريختن خون انسانهاى بى گناه نمى نالد، بلكه چه بسا از آن لذت مى برد.
در ادبيات فارسى واژه هاى (سنگدل ) و (سنگدلى ) كه اولى وصف ، و دومى حاصل مصدر است در اين مورد به كار مى رود.
حافظ مى گويد:




  • بر خود چو شمع خنده زنان ، گريه مى كنم
    تا با تو سنگدل چه كند سوز و ساز من



  • تا با تو سنگدل چه كند سوز و ساز من
    تا با تو سنگدل چه كند سوز و ساز من



سعدى مى گويد:




  • در انديشه ام تا كدامين كريم
    از آن سنگدل دست گيرد بسيم



  • از آن سنگدل دست گيرد بسيم
    از آن سنگدل دست گيرد بسيم



فردوسى مى گويد:




  • سياه اندرون باشد و سنگدل
    كه خواهد كه مورى شود سنگدل



  • كه خواهد كه مورى شود سنگدل
    كه خواهد كه مورى شود سنگدل



و نيز مى گويد:




  • ز هر كس بپرسيد و شد تنگدل
    كه آن مرد بى دانش و سنگدل



  • كه آن مرد بى دانش و سنگدل
    كه آن مرد بى دانش و سنگدل



اگر (سنگدل ) صفت مركبى است و به معنى بى رحم ، (سنگدلى ) حاصل مصدر است كه در ادبيات از آن بهره مى گيرند.

و در شعر فرخى هر دو در يك بيت آمده اند.




  • اى پسر نيز مرا سنگدل و تند مخوان
    تندى و سنگدلى پيشه تو است اى دل و جان



  • تندى و سنگدلى پيشه تو است اى دل و جان
    تندى و سنگدلى پيشه تو است اى دل و جان



تفسير تمثيل

از آنجا كه در جهان (سنگ ) به صلابت و مقاومت معروف است ، دلهاى فارغ از رحمت و رافت را كه هيچ نوع رقت به آن دست نمى دهد، به سنگ تشبيه مى كند، قرآن در معرفى قوم بنى اسرائيل از اين تمثيل بهره مى گيرد و مى فرمايد:

ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة .

(پس از مشاهده جريان گاو، دلهاى شما به جاى (نرم دلى ) قى و بى رحم و بسان سنگ گرديد).

بعدا گام فراتر نهاده و يادآور مى شود كه قلوب بنى اسرائيل در نتيجه دورى از معنويات حتى از سنگ هم سخت تر شدند، نه تنها آنان سنگ دلانند بلكه از سنگ هم سخت تر و قسى ترند.

براى روشن شدن اين تمثيل قرآن به سه نوع تاءثير پذيرى سنگ اشاره مى كند كه هر كدام مى تواند برهانى بر گفتار خود (از سنگ هم سخت ترند) باشد.

1. گاهى شكاف وسيعى در سنگ كه در دامنه كوه است رخ مى دهد كه ناگهان آب روانى از آن بيرون مى جهد كه نهر عظيمى را تشكيل مى دهد.

اين شكاف وسيع كه قرآن آن را (انفجار) مى نامند، نخست در صخره پديد آيد، آنگاه در آب ، و قرآن براى اختصار آن را به آب كه تشكيل دهنده نهر است نسبت داده ، چنان كه مى فرمايد:

و ان من الحجارة لما يتفجر منه الانهار.

(برخى از سنگها به گونه اى است كه نهرها از آن فوران مى كند).

/ 78