3. استعاره مكنيه
در استعاره مكنيه جريان بر عكس استعاره مصرحه است در اين مورد فقط از (مشبه ) گفت و گويى به ميان مى آيد و قرينه گواهى مى دهد كه مقصود از (مشبه )، (مشبه به ) است چنان كه شاعر مى گويد:
و اءذا المنية انشبت اءظفارها
الفيت كل تميمة لا تنفع
الفيت كل تميمة لا تنفع
الفيت كل تميمة لا تنفع
4. كنايه
كنايه اين است كه جمله در معنى موضوع له بكار رود ولى هدف توجه مخاطب به لازم آن است ، مثلا بگويد (زيد طويل النجاد) معنى آن اين است كه زيد بند شمشيرش بلند است كنايه از اين كه او بلند قامت است .5. مجاز
مجاز از نظر مشهور ادبا اين است كه لفظ به خاطر يكى از علائق ، در غير موضوع له بكار رود، هرگاه مصحح اين استعمال وجود مشابهت بيت موضوع له و غير موضوع له باشد، آن مجاز را استعارى مى گويند، مانند: راءيت اءسدا فى الحمام .و اگر علاقه و مصحح استعمال غير از مشابهت باشد به آن مجاز مرسل مى گويند، مثل اين كه گفته مى شود:(رعت الماشية الغيث ): (گوسفندان باران را چريدند).مسلما مقصود از (غيث ) گياه است كه به وسيله باران روييده مى شود، و در حقيقت سبب (غيث ) گفته شده و از آن مسبب اراده گشته است .تا اينجا با اصطاحات پنج گانه كه در حقيقت ستون فقرات تشبيهات قرآنى است آشنا شديم ، و سرانجام نتيجه گرفتيم ؟ مثل هاى قرآنى از مقوله مثل هاى اصطلاحى نيست بلكه از قبيل تمثيل است هرچند ممكن است مثل هاى قرآن به مرور زنان جزو مثالهاى اصطلاحى گردد. چنانچه در آينده در اين مورد گفت و گو خواهيم كرد.